اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
[أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي] (طه ۲۰: ۱۴)
نماز را برای یاد من برپا دار.
ذوالجلالا! توچه ذوالاکرامی!
گفتی مرا کن ذکر هو سبحانه سبحانه
من از کجا و یاد او سبحانه سبحانه
[هُوَ اللَّـهُ الَّذِي لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ ۚ سُبْحَانَ اللَّـهِ عَمَّا یصفون] (الحشر ۵۹: ۲۳)
اوست خدایی که جز او هیچ معبودی نیست، همان فرمانروای پاک، سالم از هر عیب و نقص، ایمنی بخش، چیره و مسلط، شکستناپذیر، جبرانکننده، شایسته بزرگی و عظمت است. خدا از آنچه شریک او قرار می دهند، منزّه است.
با همه جلالت قدرش که
[وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ] (الأنعام ۶: ۹۱)
خدا را آن گونه که سزاوار اوست نشناختند.
از عنایت و کرم و اکرام به این بندگان خاکی خود توجه فرموده و محتاجوار حلقه بر درشان زده که مرا یاد کن شما را یاد میکنم: [فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ] (البقره ۲: ۱۵۲)
و میگوید برای ذکر من نماز به پا دارید و به دستور او رسول گرامی او به پا خاسته و به ما نماز میآموزد و میگوید: «صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي» [۱] او در جلو ایستاده و میفرماید به من نگاه کنید؛ همانطور که مرا میبینید نماز میگزارم نماز بگزارید (راستی اگر میگفت: «صَلُّوا كَمَا أُصَلِّي؛ همانطور که من نماز میگزارم نماز بگزارید» از عهده که ساخته بود؟)
اول تذکرِ این مربی مهربان این است که چون به نماز میایستید و دست به تکبیر برمیدارید از نماز قصد و نیّت نزدیکی به خداوند داشته باشید و نماز را در پاسخ به ندای [وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي] (طه ۲۰: ۱۴) حضرت او انجام دهید و به زبان حال بگوئید:
«اَللّهُمَّ اِنّي اَتَقَرَّبُ اِلَيْكَ بِذِكْرِكَ» (فرازی از دعای کمیل)
خدایا با یاد و ذکر تو به تو نزدیکی میجویم.
مهربان خداوندگارا! چه شکر گوئیمت که تو خود در درون ما استعداد این تقرب را نهادهای و به دست پیامآوران گرامیات خاکستر حجاب و غفلت را از روی اخگر یاد خود پس میزنی و به دم جانبخش آنان در کانون سینۀ ما میدمی و به دل افسردۀ ما گرمی میبخشی.
بخت جوان یار ما دادن جان کار ما
قاقله سالار ما فخر جهان مصطفاست
(مولانا، دیوان شمس)
اَلّلهُمُّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد کَما صَلَّیتَ عَلی إبراهیم وَ آلِ إبراهیم
مجید وسوسن عزیزم!
پدر و مخصوصاً مادر از اولین مظاهر رحمت بیکران خداوندی هستند. در آخر کتاب اول ابتدائی، شعری در وصف مادر بود که برایتان مینویسم:
گویند مرا چو زاد مادر
پستان به دهن گرفتن آموخت
شبها برِ گاهوارۀ من
بیدار نشست و خفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم
الفاظ نهاد و گفتن آموخت
دستم بگرفت و پابهپا برد
تا شیوه راه رفتن آموخت
پس هستی من ز هستی اوست
تا هستم و هست دارمش دوست
(ایرج میرزا)
عزیزانم که خداوند مهربان همیشه در کنف حمایت و ظل عنایت خود شما را به ذکر خود مشغول و به مناجات لذیذ خود مشعوف بدارد! حال آن مادر را با آن طفل دیدید؟ حال این پدر یعنی رسول اکرم صلّیاللهعلیهوآلهوسلم را با این طفلان امت بنگرید چگونه
[وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ] (آل عمران ۳: ۱۶۴)
و [از آلودگی های فکری و روحی] پاکشان میکند، و کتاب و حکمت به آنان میآموزد، و به راستی که آنان پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.
آخر او فرمود: «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة؛ من و علی دو پدر این امت هستیم.» [۲] او در نماز پس از تکبیر، سوره حمد را میخواند؛ سوره حمد کلام خداوند است، سخن حضرت اوست و باز او به فرستاده خود میفرماید که به ما بیاموزد که در هنگام نماز با او با این سرود نیایش کنیم: [بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم] و تخم مهر آن مهربانْ الله را در مزرع دل بپاشیم و با تکرار آهنگ [بِسْمِ اللَّه] حلقۀ بندگی او در گوش کنیم و داغ محبت او بر دل نهیم که «اسم» از «سمه» گرفته شده و «سمه» داغ است و
به داغ بندگی مردن بر این در
به جان او که از ملک جهان به
(حافظ)
سنائی علیهالرحمة میگوید:
گویند که جز هیچ کسان را نخرد یار
من هیچ کسم کاش خریدار منستی
ما هیچکس هستیم، ولی بیکس نیستیم، ما بنده اوئیم و قطعاً داغ او را داریم، گرچه غافل باشیم و آن مهربانْ خدای با تکلیف نمازهای واجبه ما را به این تشریف مفتخر فرمود که هر روز و شب چندین گاه در حضرت او بایستیم و بحکم «الْمُصَلِّي مُنَاجٍ رَبَّه؛ نمازگزار با پروردگارش در مناجات است» [۳] در مناجات با حضرت او از رابطه و نسبت خودمان با حضرتش به این سروده الهی یاد نمائیم که [بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ] و خود را به آب دریای بیکران مهر و رحمت او دهیم شاید که موجش تو را برگیرد؛ هرچند که تو ماهی این دریائی و غیر از آب، پیرامون تو نیست! غرقه رحمتی ولی غافل و بیخبری [وَ أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي].
اگر بوئی از بوستان عشق او به مشام جان ما برسد دیگر نماز تکلیف نیست این تشریف الهی است. همه شب، شب قدر است اگر قدر بدانی. نماز یاد دوست و یاد او مایۀ قرب اوست. و حضرت او مجمع هر کمال و جمال است؛ ناچار بایستی هر سپاس و ستایشی هم در حقیقت به او منتهی شود. از این رو بند دوم سرود این نیایش یعنی نمازِ ما به دستور حضرت او این سخن اوست که [الْحَمْدُ لِلَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ] گذشته از [الْحَمْدُ لِلَّـه] ذکر [رَبِّ الْعَالَمِينَ] جان ما را مینوازد.
او خود را به ربوبیّت ما از کمال کرم ستوده و این نکته باید ما را چنان سرمست کند که عاشقانه جام سوم این باده را به نوازش ترانۀ [الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ] سرکشیم و دل پرامید شود که این پرمهرْ خداوندِ رحمان رحیم، خودْ مالک یا مَلِک روز جزا هم هست که بند بعدی این سروده دلنواز [مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ] است.
عزیزانم صفحه کاغذ به آخرش نزدیک می شود. من سه روزه همراه با سایر اعضای طرح فلکه حضرت رضا علیهالسلام از پریشب در تهرانم. بعدازظهر در هتل بودم و توفیق این نامه حاصل شد. سپاس خدا را!
قرار است مصطفی ساعت هفت تا هفتونیم دنبال من بیاید و اکنون هفت و بیست دقیقه است. شما را و فرزندتان را به ربّ العالمین میسپارم.
[رَبِّ... وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَن نَّعْبُدَ الْأَصْنَامَ] (ابراهیم ۱۴: ۳۵).
پروردگارا! من و فرزندانم را از پرستش بتها دور بدار.
جناب آقای خزانهداری و خانم، جناب آقایان عبدالله[۴] و سعید خزانهداری و خانمهایشان را سلام برسانید.
در مورد اسید سیتریک مشغول مطالعه طرحی هستم که بانک کشاورزی با کمک کارخانههای قند در این مورد سرمایهگذاری کنند. پس از مطالعه بیشتر گزارش طرح، اطلاعات بیشتری میتوانم بدهم.
پدرتان مرتضی
پنجشنبه، ۱۴ دیماه ۱۳۶۸