اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
مصطفی عزیزم!
امیدوارم خوش و خرم باشی و تعطیلات را به خوشی بگذرانی. مجتبی میگفت که نتیجۀ امتحانهای تو بسیار خوب بوده و ما هم بسیار خوشحال هستیم که خداوند به تو توفیق درسخواندن داده و لطف او شامل حال شماها هست.
باری عزیزم! ما همه اینجا خوش و خرم هستیم خصوصاً از آمدن مجتبی که بسیار خوشحال. جای شما هم اینجا خالی است و باز اینجا مهمانی برای مجتبی میباشد. الآن که این نامه را مینویسم روز سه شنبه ۳۰ آذر ماه میباشد و مجتبی با محسن رفته برای خرید چند چیز. مقدار زیادی از کارهای من مانده بود که مجتبی انجام داد؛ مثل زدن پردهها و کارهای غیره.
خب عزیزم! هوا اینجا سرد شده و راستی از خریدهایی که با مجتبی کرده بودی و بسیار هم خوب و ارزان بود متشکریم و بسیار هم زیبا و همه مورد استفاده قرار گرفت.
خب عزیزدلم! بقیه نامه را برای بابا میگذارم که شاید وادار شود چند خط بنویسد.
به امید دیدار مادرت
***
چند گویی که چه چارهست و مرا درمان چیست؟
چاره جوینده که کردهست تو را خود آن چیست؟
چند باشد غم آنت که ز غم جان ببرم
خود نباشد هوس آنک بدانی جان چیست
گر تو عاشق شدهای عشق تو برهان تو بس
ور تو عاشق نشدی پس طلب برهان چیست؟
این قدر عقل نداری که ببینی آخر
گر نه شاهیست پس این بارگه سلطان چیست؟
چونک از دور دلت همچو زنان میلرزد
تو چه دانی که در آن جنگ دل مردان چیست؟
آتش دیدۀ مردان، حجب غیب بسوخت
تو پس پرده نشسته که به غیب ایمان چیست
سلام فرزندم!
اشعار فوق از مولوی است. از دیوان شمس اوست. بسیار شایستۀ دقت و تفکر است.
عشق در پرده مینوازد ساز [۱]
عاشقی کو؟ که بشنود آواز
همه عالم صدای نغمه اوست
که شنيد اين چنين صدای دراز؟
سر او از زبانِ هر ذره
هم تو بشنو، که من نيم غماز
(از ترجیعات فخرالدین عراقی)
خداوند هادی و حافظت باد.
پدرت