بسم الله الرحمن الرحیم
هرچه از وی شاد گردی در جهان
از فراق او بیندیش آن زمان
زانچ گشتی شاد بس کس شاد شد
آخر از وی جست و همچون باد شد
از تو هم بجهد تو دل بر وی منه
پیش از آن کو بجهد از تو تو بجه
(مولانا، دفتر سوم مثنوی معنوی)
***
من از بیگانگان دیگر ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد
(حافظ)
***
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
که هر چه بر سر ما میرود ارادت اوست
(حافظ)
***
آشنایان ره عشق گرم خون بخورند
ناکسم گر به شکایت سوی بیگانه روم
(حافظ)
***
[قالَ إِنَّما أَشْكُوا بَثِّی وَ حُزْنی إِلَى اللَهِ] (یوسف ۱۲: ۸۶)
«من شكایت غم و اندوه خود را پیش خدا مىبرم»
***
آشنا داند صدای آشنا
آری آری! جان فدای آشنا
در بیت اول میخواهد بگوید همان چیزی را که در بیت دوم و سوم گفته است و در بیت چهارم دقیقا روی کلمه صدا (مطمئن نیستم و نمیدانم از کیست.)