خانه
معرفی
نامه‌ها
یادداشت‌ها
سخنرانی‌ها
خاطرات
ارسال مطلب
تماس با ما

اولین درجه تقوا

تاریخ: ۱ مهر ۱۳۵۶

اولین درجه تقوا

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

مصطفی عزیزم!

سلام 

صبح جمعه اول مهر ماه است. دو سه روز است بهره برداری با تبدیل شکر به قند شروع شده و فردا تحویل چغندر خواهیم داشت و ساعتی دیگر عازم فریمان هستم و شاید با مامی إن‌شاءالله .

شما هم فکر می‌کنم همین روزها دانشکده‌تان شروع شده و کارتان آغاز. چندی بعد آزمایش‌ها می‌رسد. و اعلام نتیجه‌ها: مردودین و مقبولین و..

[وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَ‌ وَ الْإِنْسَ‌ إِلاَّ لِيَعْبُدُون‌] (الذاریات ۵۱: ۵۶)

و جنّ و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند.

(در اصل لیعبدونی بوده که یاء حذف شده.)

اولاً چه افتخاری و چه تاج کرامتی، بندگی او و خدمت حضرت او، حضور او و داشتن ربّی و آقایی و مولایی چون او:

[نِعْمَ الْمَوْلى‌ وَ نِعْمَ‌ النَّصير] (الانفال ۸: ۴۰)

چه نيكو سرور و چه نيكو ياورى است.

بنده خاص ملک باش که با داغ ملک

روزها ایمنی از شحنه و شبها ز عسس

هر که او نام کسی یافت ز آن درگه یافت

ای برادر کس او باش و میاندیش از کس

(دیوان سنایی غزنوی)

ثانیاً در حال بندگان این جهانی که در خدمت سروران کریمی هستند مطالعه کردم: اینان آقای خود را دوست دارند و همه در این فکرند که چگونه بهتر خدمت کنند و توجه و عنایت آقای خود و محبت او را جلب نمایند؛ غم این را ندارند که روزی از کجا آورند و شکم خود از چه راهی سیر و تن خود به چه وسیله پوشیده نگه دارند و شب در کجا خسبند که یقین دارند همه اینها را خداوندگار و آقای آنها به بهترین وجهی تأمین نموده است و تدبیر این کار همه به او واگذاشته و دل ازین غم فارغ کرده‌اند. کاش ما در خدمت خداوند خود چنین بودیم!

حدیثی است از حضرت جعفر بن محمد الصادق علیه‌و‌علی‌آبائه‌التحیة‌والسلام که فرمودند: بخوان و بیاندیش و به داشتن چنین پیشوایانی خدای را سپاس گو

[الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا] (الاعراف ۷: ۴۳)

ستايش خدايى را كه ما را بدين [راه‌] هدايت نمود.

و اینک این حدیث:

«لَيْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ يَقَعُ فِي قَلْبِ مَنْ يُرِيدُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يُهدِيَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فی نَفْسِكَ حَقِيقَةَ الْعُبُودِيَّةِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ يُفهمْک»

علم به آموختن نيست. علم فقط نورى است كه در دل كسى كه خداوند تبارك و تعالى اراده هدايت او را نموده است واقع ميشود. پس اگر علم ميخواهى، بايد در اوّلين مرحله در نزد خودت حقيقت عبوديّت را بطلبى؛ و بواسطه عمل كردن به علم، طالب علم باشى؛ و از خداوند بپرسى و استفهام نمائى تا خدايت تو را جواب دهد و بفهماند. [۱]

و چون سائل می‌پرسد: حقیقت عبودیت چیست؟ می‌فرماید :(بخوان و از خداوند و آقای خود بخواه تو را به بندگی خود سرافراز کند و ما را چه خوش است این بندگی و چه زیباست!)

«ثَلَاثَةُ أَشْيَاءَ أَنْ لَا يَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِيمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ مِلْكاً لِأَنَّ الْعَبِيدَ لَا يَكُونُ لَهُمْ مِلْكٌ يَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ يَضَعُونَهُ حَيْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ وَ لَا يُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِيراً وَ جُمْلَةُ اشْتِغَالِهِ فِيمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ»

سه چيز است: اينكه بنده خدا براى خودش درباره آنچه را كه خدا به وى سپرده است مِلكيّتى نبيند؛ چرا كه بندگان داراى مِلك نمى‌باشند، همه اموال را مال خدا مى‌بينند، و در آنجائيكه خداوند ايشان را امر نموده است كه بنهند، می‌گذارند؛ و اينكه بنده خدا براى خودش مصلحت انديشى و تدبير نكند؛ و تمام مشغوليّاتش در آن منحصر شود كه خداوند او را بدان امر نموده است و يا از آن نهى فرموده است.

آنگاه از آثار این سه چیز می‌فرماید:

«فَإِذَا لَمْ يَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِيمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْكاً هَانَ عَلَيْهِ الْإِنْفَاقُ فِيمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ يُنْفِقَ فِيهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِيرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَيْهِ مَصَائِبُ الدُّنْيَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا يَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاةِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَكْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثِ هَانَ عَلَيْهِ الدُّنْيَا وَ إِبْلِيسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا يَطْلُبُ الدُّنْيَا تَكَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا يَطْلُبُ عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا يَدَعُ أَيَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَةِ التُقَى قَالَ اللَّهُ تَعَالَى تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»[۲]

بنابراين، اگر بنده خدا براى خودش مِلكيّتى را در آنچه كه خدا به او سپرده است نبيند، انفاق نمودن در آنچه خداوند تعالى بدان امر كرده است بر او آسان مى‌شود. و چون بنده خدا تدبير امور خود را به مُدبّرش بسپارد. مصائب و مشكلات دنيا بر وى آسان ميگردد. و زمانى كه اشتغال ورزد به آنچه را كه خداوند به وى امر كرده و نهى نموده است، ديگر فراغتى از آن دو امر نمى‌يابد تا مجال و فرصتى براى خودنمائى و فخر نمودن با مردم پيدا نمايد.

پس چون خداوند، بنده خود را به اين سه چيز گرامى بدارد، دنيا و ابليس و خلائق بر وى سهل و آسان ميگردد؛ و دنبال دنيا به جهت زياده اندوزى و فخريّه و مباهات با مردم نميرود، و آنچه را كه از جاه و جلال و منصب و مال در دست مردم مى‌نگرد، آنها را به جهت عزّت و علوّ درجه خويشتن طلب نمى‌نمايد، و روزهاى خود را به بطالت و بيهوده رها نمى‌كند.

و اين است اوّلين پلّه از نردبان تقوى. خداوند تبارك و تعالى می‌فرمايد: آن سراى آخرت را ما قرار می‌دهيم براى كسانيكه در زمين اراده بلندمنشى ندارند، و دنبال فَساد نمى‌گردند؛ و تمام مراتبِ پيروزى و سعادت در پايان كار، انحصاراً براى مردمان با تقوى است‌.

خداوندا تقوی را خود چه عوالمی است که این اولین درجه آن است؟! آری [إِنَّ اللَّهَ يُحِبُ‌ الْمُتَّقين‌] (آل عمران ۳: ۷۶)؛ بى‌ترديد خداوند، پرهيزگاران را دوست دارد.

و آنکه محبوب خدای باشد حال او چگونه در تصور من آید ولی دانم که حالی بس خوش است و تاج کرامتی است بر سر بنده که صادقش علیه‌السلام فرماید: «فَإِذَا أَكْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثِ...»

مجتبی را سلام برسان. در اینجا همه خوبند و سلام می‌رسانند.

مرتضی پدرت

اول مهرماه ۱۳۵۶

پانویس

  1. ^ترجمه از مرحوم علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی، نور مجرد، ص ۱۸۱.
  2. ^ شهید ثانی، منیةالمرید، ص ۱۴۹.
    نظرات
    ارسال نظر
    درحال ارسال نظر ...