اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
[يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا * نِّصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا * أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا * إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا * إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِيلًا * إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا * وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا * رَّبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا] (المزمل ۷۳: ۱ ـ ۹)
ای جامه به خود پیچیده! شب را، جز کمی، بپاخیز. نیمی از شب را، یا کمی از آن کم کن، یا بر نصف آن بیفزا، و قرآن را با دقّت و تأمّل بخوان؛ چرا که ما بزودی سخنی سنگین به تو القا خواهیم کرد! مسلّماً نماز و عبادت شبانه پابرجاتر و با استقامتتر است! و تو در روز تلاش مستمر و طولانی خواهی داشت! و نام پروردگارت را یاد کن و تنها به او دل ببند! همان پروردگار شرق و غرب که معبودی جز او نیست، او را نگاهبان و وکیل خود انتخاب کن،
شب خیز که عاشقان به شب راز کنند
گرد در و بام دوست پرواز کنند
هرجا که دری بود به شب در بندند
الا در دوست را که شب باز کنند.
(از رباعیات ابوسعید ابوالخیر)
مهربان خدای ماکه خود را به رحمانی و رحیمی ستوده از سر لطف و عنایت او که از مادر هزاران بار بما نزدیکتر و مهربانتر است، رسولی فرستاده. رسول کریمی فرستاده و نامهای برای ما به دست او فرستاده. در این نامه از سر مهر هرچه ما را مهم بوده بیان کرده راه و چاه را نشان داده دوست و دشمن را شرح گفته.
[إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّـهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ] (المائده ۵: ۵۵)
سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا میدارند، و در حال رکوع، زکات میدهند.
[إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا ۚ إِنَّمَا يَدْعُو حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِيرِ] (فاطر ۳۵: ۶)
البتّه شیطان دشمن شماست، پس او را دشمن بدانید؛ او فقط حزبش را به این دعوت میکند که اهل آتش سوزان (جهنّم) باشند!
و باز آن أرحم الراحمین و مهربانترین مهربانان ما را به خواندن و خوب خواندن این نامه ترغیب کرده و برای آنکه در روز، ما را گرفتاری فراوان است از ما خواسته که نامه او را در خلوت شبها و فراغت دلها شمرده شمرده بخوانیم و روی هر کلمۀ آن با تأمل بایستیم و عاشقانه بنگریم و به جان بشنویم که [رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا].
نام زیبا و دلنشین و دلارام ربّ خودت را یاد کن. اوه! چقدر لطف؟! او خود را به ربوبیت تو ستوده و از تو خواسته که همگیِ خود را بدو دهی و خود را از هرچه غیر اوست ببری و قطع کنی؛ همچون عاشقی که همگیِ معشوق را از آن خود میخواهد! آری اول [يُحِبُّهُمْ] است بعد [يُحِبُّونَه] [۱]؛ او آنها را دوست دارد و آنها او را دوست دارند.
مبادا که این تبتّل [: به یک باره دلکندن از همه چیز و دل را فقط متوجه خدا کردن] را سخت ببینی و مشکل یابی و نومید شوی اگرچه بر تو همین طور هم هست اما ربّ تو، ربّ مشرق و مغرب است. هیچ خدائی و توانائی جز او نیست او را به وکالت خود برگزین و کارساز خودبگیر.
خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
(حافظ)
هله نومید نباشی که تو را یار براند
گرت امروز براند نه که فردات بخواند
و اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها
ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند
(مولانا، دیوان شمس)
تازه وقتی همه درها را ببندد تو مضطر میشوی و آن وقت میگوید:
[أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ] (النمل ۲۷: ۶۲)
یا کسی که دعای مضطرّ را اجابت میکند و گرفتاری را برطرف میسازد.
هر بلا کز دوست آید رحمت است
آن بلا را بر دلم صد منت است
ای بلاهای تو آرام دلم
حاصل از درد توشد کام دلم
(مولانا)
عتاب یار پریچهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند
(حافظ)
راستی این قرآن، این نامۀ الهی و این دعوتنامه حضرتش به سوی عالم نور و سرور، چه گرانقدر است! اگر قدر بدانیم.
[الر كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى صِراطِ الْعَزيزِ الْحَميدِ * اللَّهِ الَّذي لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ] (ابراهیم ۱۴: ۱ـ ۲)
الف، لام، راء. كتابى است كه آن را به سوى تو فرود آورديم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاريكيها به سوى روشنايى بيرون آورى: به سوى راه آن شكست ناپذير ستوده. خدايى كه آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است.
[وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلى دارِ السَّلام] (یونس ۱۰: ۲۵)
و خدا [شما را] به سراى سلامت فرا مىخواند.
[قُلْ هذِهِ سَبيلي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَني] (یوسف ۱۲: ۱۰۸)
بگو: «اين است راه من، كه من و هر كس (پيروىام) كرد با بينايى به سوى خدا دعوت مىكنيم.
مجتبی جان, فرزند عزیزم!
من که پدر تو هستم با همه نامههای فراوانی که نوشتی، در دادن نامه برای تو کوتاهی کردم؛ من به چه کار تو میخورم؟! ناگزیر تو اوست؛ او را باش! او را باش که با همه بینیازی از سر رأفت و رحمت و بندهنوازی تو را که از او غافل بودهای، فراموشت نفرموده و چنین کتاب مفصل و نامه پرمطلبی برای تو فرستاده و با تو در آن نامه از هر دری سخت گفته و برای هدایت و جذب تو بهترین داستانسرائی نموده:
[نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلينَ] (یوسف ۱۲: ۳)
ما نيكوترين سرگذشت را به موجب اين قرآن كه به تو وحى كرديم، بر تو حكايت مىكنيم، و تو قطعاً پيش از آن از بىخبران بودى.
نامه او را باش که
[إِنَّ هذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ سَبيلاً] (الانسان ۷۶: ۲۹)
اين [آيات،] پندنامهاى است. تا هر كه خواهد، راهى به سوى پروردگار خود پيش گيرد.
وقت نماز صبح است؛ چون خواهی که خدای با تو سخن گوید به قرآن رو آر و چون خواهی با خدای سخن گوئی به نماز. خدایا نگهدارش باش که
[فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمينَ] (یوسف ۱۲: ۶۴)
پس خدا بهترين نگهبان است، و اوست مهربانترين مهربانان.
برای بازدید کارخانههای قند در حین بهرهبرداری و یک مسافرت دو هفتهای با همراهی آقای مهندس باقرزاده به آلمان آمدهایم و امروز روز سوم است و در شهر برول نزدیک بن هستیم, در اتاق هتل تنها بودم, توفیق این نامه را یافتم که برای من تذکری بود و برای تو هم انشاءالله.
در مراجعت سری هم به مجید قصد دارم بزنم و همینطور عمو حمید و تو را هم به یقین [؟؟؟] هستم که او تنها نخواهد گذاشت.
[أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَه] (الزمر ۳۹: ۳۶)
آيا خدا كفايتكننده بندهاش نيست؟
و السّلام علیک و رحمة الله و برکاته.
پدرت مرتضی
صبح دوشنبه, ششم آذرماه ۱۳۶۸