اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
گویند اسم از سمه گرفته شده و سمه داغ است. یعنی گوینده بسم الله دارندۀ آن سمه و پذیرنده آن داغ است: داغ بندگی او.
علی بن موسی الرضا علیهالسّلام فرمود:
«اذا قال العبد بسم الله؛ فمعناه: وسّمت نفسی بسمة ربی»[۱]
وقتی بنده «بسم الله» میگوید، یعنی میگوید بر خود داغِ بندگی او را پذیرا شدم.
و اگر تو را به بندگی بپذیرند و شاید تو را به بندگی بپذیرند:
به داغ بندگی مردن بدین در
به جان او که از ملک جهان به
(حافظ)
فرزندم مجتبی که خدایت از روی کرم به بندگیات برگزیند و داغ خود بر تو نهد, بفضله و کرمه, إنّه ذوفضلٍ عظیمٍ:
[قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ] (یونس ۱۰: ۵۸)
بگو: «به فضل و رحمت خداست كه [مؤمنان] بايد شاد شوند.» و اين از هر چه گرد مىآورند بهتر است.
خواستم نامههای اخیر تو را پیدا کنم که پاسخ دهم نیافتم. مامی و تبسم به جشن تولد دختر فرشته خانم، دختر خاله شما، رفتهاند و مجید که ساعتی قبل با او مناجات شعبانیه را میخواندم، به مسجد رفته است. و من با خانم جان که قدری حال ندارند در منزل هستم.
همانطور که در نامه قبلی نوشتم وجه بقیه ششماهه دوم سال قبل بالاخره ارسال شد و کارنامه ارزی اخیرت را فتوکپی [نموده] جهت تو فرستادم. تا با مدارک خواسته شده تکمیل نکنی و نفرستی ارز آینده را یعنی ششماهه دوم سال ۱۳۶۱ را نخواهند داد.
از مصطفی که هنوز بقیه سال قبلش به علت نرسیدن گواهی اشتغال به تحصیل باقی مانده است. از وضع تحصیل و کارت که نمیدانم پیداکرده ای یا نه, بنویس.
هماکنون عصر جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۱ است. بعدازظهر یعنی جمعه شب است.
...
صبح سه شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۶۱ است و نامه تو را به همین شکل خاتمه میدهم و تو را به خداوند میسپارم که
[فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمينَ] (یوسف ۱۲: ۶۴)
پس خدا بهترين نگهبان است، و اوست مهربانترين مهربانان.
مرتضی پدرت.