خانه
معرفی
نامه‌ها
یادداشت‌ها
سخنرانی‌ها
خاطرات
ارسال مطلب
تماس با ما

ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم

تاریخ: ۲۲ دی ۱۳۳۶

ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

مصطفی عزیزم!

سلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته

گوش کن که حضرت ابوالحسن موسی بن جعفر علیه‌السلام به هشام بن الحکم چه می‌فرمایند ـ باشد که خدای تعالی به لطف و کرم خود این کلمات را وسیلۀ هدایت من و توو برادرت قرار دهد همانطور که وسیلۀ‌ هدایت بندگان دیگری قرار داده است ـ کلام مفصل است و اینک قسمتی از آن:

«يَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ علیهم‌السّلام وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ…

اى هشام! خدا بر مردم دو حجت دارد: حجت آشكار و حجت پنهان، حجت آشكار رسولان و پيغمبران و امامانند علیه‌السلام و حجت پنهان عقل مردم است.

…يَا هِشَامُ الصَّبْرُ عَلَى الْوَحْدَةِ عَلَامَةُ قُوَّةِ الْعَقْلِ فَمَنْ عَقَلَ عَنِ اللَّهِ اعْتَزَلَ أَهْلَ الدُّنْيَا وَ الرَّاغِبِينَ فِيهَا وَ رَغِبَ فِيمَا عِنْدَ اللَّهِ وَ كَانَ اللَّهُ أُنْسَهُ فِي الْوَحْشَةِ وَ صَاحِبَهُ فِي الْوَحْدَةِ وَ غِنَاهُ فِي الْعَيْلَةِ وَ مُعِزَّهُ مِنْ غَيْرِ عَشِيرَةٍ…

اى هشام! صبر بر تنهائى نشانه قوت عقل است. كسى كه از خدا خردمندى گرفت از اهل دنيا و دنياطلبان كناره گيرد و بآنچه نزد خداست بپردازد و خدا انيس وحشت او و يار تنهائى او و اندوخته هنگام تنگدستى او و عزيزكننده اوست بى‌فاميل و تبار.

…يَا هِشَامُ إِنَّ الْعَاقِلَ نَظَرَ إِلَى الدُّنْيَا وَ إِلَى أَهْلِهَا فَعَلِمَ أَنَّهَا لَا تُنَالُ إِلَّا بِالْمَشَقَّةِ وَ نَظَرَ إِلَى الْآخِرَةِ فَعَلِمَ أَنَّهَا لَا تُنَالُ إِلَّا بِالْمَشَقَّةِ فَطَلَبَ بِالْمَشَقَّةِ أَبْقَاهُمَا…

اى هشام! عاقل به دنيا و دنياداران نگاه كرد و دريافت كه دنيا جز با سختى و زحمت فراهم نمى شود. و نيز به آخرت نگريست و دانست كه آن هم جز با زحمت و دشوارى به دست نمى آيد. از اين رو با تلاش و زحمت در طلب و جستجوى آن يك كه پاينده‌تر و جاودانه است برخاست. (يعنى در طلب آخرت كه جاودانه است كوشيد)

…يَا هِشَامُ مَنْ أَرَادَ الْغِنَى بِلَا مَالٍ وَ رَاحَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ وَ السَّلَامَةَ فِي الدِّينِ فَلْيَتَضَرَّعْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ يُكَمِّلَ عَقْلَهُ فَمَنْ عَقَلَ قَنِعَ بِمَا يَكْفِيهِ وَ مَنْ قَنِعَ بِمَا يَكْفِيهِ اسْتَغْنَى وَ مَنْ لَمْ يَقْنَعْ بِمَا يَكْفِيهِ لَمْ يُدْرِكِ الْغِنَى أَبَداً…

ای هشام! هر که بی مال بی‌نیازی خواهد و دلی آسوده از حسد و سلامت در دین، باید به خدای  عزّوجلّ  تضرع کند و بخواهد که عقلش را کامل کند، هر که خرد یابد بدانچه او را بس است قناعت کند و هر که بدان قناعت کند، بی‌نیاز شود و هر که بدان قناعت نکند، هرگز بی‌نیاز نخواهد شد.

…يَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ حَكَى عَنْ قَوْمٍ صَالِحِينَ أَنَّهُمْ قَالُوا رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ- حِينَ عَلِمُوا أَنَّ الْقُلُوبَ تَزِيغُ وَ تَعُودُ إِلَى عَمَاهَا وَ رَدَاهَا» [۱]

اى هشام خدا از مردمى شايسته حكايت كرده كه گفته‌اند: «پروردگارا ما را كج دل مساز پس از آنكه رهبرى كردى و به ما از پيش خود رحمت بخش زيرا توئى تو بسيار بخشنده» چون دانستند كه دلها كج شوند و به كورى و پستى خود برگردند.

ذره خاکم و در کوی توام جای خوش است

ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم

(حافظ)

نامه مورخ ۲۷ آذر ماهِ تو را چند روزی است دریافت کرده‌ام؛ نوشته بودی آن نامه را در پاسخ نامه اول مهر نوشته‌ای و از آن پس مکاتبه‌ای نداشته‌ایم. تصور نمی‌کنم چنین باشد تا آنجا که قطعا یاد دارم دو نامه به نام مشترک هر دوی شما نوشتم، چون نمی‌دانستم نوبت پاسخ به کدام یک از شماست (و آنها بایستی در ماههای آبان و آذر باشند) و گمانم آنها را به آدرس مجتبی پست کرده باشم. به هر حال از خدا می‌خواهم که نظر لطف و عنایت خود را از ما باز نگیرد.

ساعت هفت بعدازظهر شنبه ۲۴ اسفند است و من در منزلم، مامی و تبسم و خانم جان منزل مادر جان روضه رفته‌اند، مجید در اتاق خود و من در اتاق ناهارخوری به این نامه مشغولم و شاید پس از این، نامه‌ای به آقای مهندس احمدزاده بنویسم که هنوز در امریکا و در سانفرانسیسکو مشغول معالجه هستند و همراه با نامه شما از ایشان هم نامه‌ای مفصل داشتم. نمی‌دانم شما ارتباط دیگری داشته‌اید یا نه؟ و حالشان بهتر است؟

مجتبی را سلام برسان و همینطور دیوید را.

مرتضی الهی

۲۲ دیماه ۱۳۳۶

پانویس

  1. ^الکافی، ج ۱، ص ۱۶.
    نظرات
    ارسال نظر
    درحال ارسال نظر ...