خانه
معرفی
نامه‌ها
یادداشت‌ها
سخنرانی‌ها
خاطرات
ارسال مطلب
تماس با ما

جهان آن تو و تو مانده عاجز

تاریخ: ۱۶ دی ۱۳۵۴

جهان آن تو و تو مانده عاجز

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

[وَ إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ‌ تِلْقاءَ أَصْحابِ النَّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمين‌] (الاعراف ۷: ۴۷)

و چون چشمانشان به سوى دوزخيان گردانيده شود، مى‌گويند: «پروردگارا، ما را در زمره گروه ستمكاران قرار مده.»

[رَبِّ اجْعَلْني‌ مُقيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي‌ رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ] (ابراهیم ۱۴: ۴۰)

پروردگارا، مرا برپادارنده نماز قرار ده، و از فرزندان من نيز. پروردگارا، و دعاى مرا بپذير.

[اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ‌ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ] (البقره ۲: ۲۵۷)

خداوند سرور كسانى است كه ايمان آورده‌اند. آنان را از تاريكيها به سوى روشنايى به در مى‌برد.

[قَدْ جاءَكُمْ مِنَ‌ اللَّهِ‌ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبين‌ * يَهْدي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ يَهْديهِمْ إِلى‌ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ] (المائده ۵: ۱۵-۱۶)

قطعاً براى شما از جانب خدا روشنايى و كتابى روشنگر آمده است. خدا هر كه را از خشنودى او پيروى كند، به وسيله آن [كتاب‌] به راه‌هاى سلامت رهنمون مى‌شود، و به توفيق خويش، آنان را از تاريك‌يها به سوى روشنايى بيرون مى‌برد و به راهى راست هدايتشان مى‌كند.

[یار بی‌پرده از در و دیوار

در تجلّی است یا اولی الأبصار]

گر ز ظلمات خود برون آئی

همه عالم مشارق الانوار

(ترجیع‌بند مشهور هاتف اصفهانی)

[أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ‌ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبيلاً] (الفرقان ۲۵: ۴۴)

يا گمان دارى كه بيشترشان مى‌شنوند يا مى‌انديشند؟ آنان جز مانند ستوران نيستند، بلكه گمراه‌ترند.

[وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ‌ لا يَعْلَمُون‌] (الاعراف ۷: ۱۸۷)

ولى بيشتر مردم نمى‌دانند.

[بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ] (العنکبوت ۲۹: ۶۳)

بلکه بیشتر مردم اندیشه نمی‌کنند.

فرزندان عزیزم که خدایِ من مرا و شما را از نمازگزاران قرار دهد و خدای ما این دعا را بپذیرد!

نور دیدگان من که خدای مهربانِ ما ما را از مؤمنین قرار دهد و از این تیرگی‌ها به سوی روشنی‌ها ببرد!

خداوندا! ما را به نسبتِ فرزندی رسول گرامی خود صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم شهره ساختی، نسبت معنوی ما را با حضرتش تقویت نما و ما را به نور حضرت او و به یمن متابعت رضای خود به راه سلامت رهنمون باش و از ظلمتمان برهان و به نورمان برسان.

خداوندا! مرا و فرزندان مرا از جمله اکثریتی که نمی‌شنوند و نمی‌فهمند و از چهارپایان گمراه‌ترند قرار مده! این اکثریت مانند چهارپایان جز شکم و لذائذ حیوانی چیزی درک نمی‌کنند و جز پول که وسیله نیل به این حوائج است، خدایی ندارند. چه آنان که سرمایه‌پرستند و چون جهنم همه [هَلْ مِنْ مَزيدٍ (ق ۵۰: ۳۰)؛ آيا باز هم هست؟] می‌زنند و یا آنان که چون زیربنایی و یا اگر عمقی‌تر نظر کنیم خدایی جز اقتصاد نمی‌شناسند.

[ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ‌ بَعْض.....‌ مَنْ لَمْ‌ يَجْعَلِ‌ اللَّهُ‌ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور] (النور ۲۴: ۴۰)

تاريكيهايى است كه بعضى بر روى بعضى قرار گرفته است....و خدا به هر كس نورى نداده باشد او را هيچ نورى نخواهد بود.

حیات حیوانی منزلگاه و یا گذرگاهی از زندگی متکامل انسانی است. این منزل را نیز ضروریات و حوائجی است که بایستی بدان سر و صورت داد، ولی منزل را با مقصد اشتباه کردن و تکامل را در عالم حیوانی متوقف نمودن و از ایمان به ما بعد آن سر باز زدن و گوشِ هوش از ندای پیامبرانِ راهِ حق برتافتن از بدبختی است (منزل یعنی محل نزول و آن جایی است که کاروان‌های قدیم در بین راه برای استراحت کردن فرود آمده و دومرتبه کوچ می‌کردند.)

تو پنداری جهانی غیر ازین نیست

زمین و آسمانی غیر ازین نیست

چو آن کرمی که در سیبی نهان است

زمین و آسمان او همان است

(کشکول شیخ بهائی)

چه می‌گویم حدیث عالم دل

تو را ای سرنشیب پای در گل

جهان آنِ تو و تو مانده عاجز

ز تو محرومتر کس دیده هرگز

اگر مردی برون آی و سفر کن

هر آنچ آید به پیشت زان گذر کن

میاسا روز و شب اندر مراحل

مشو موقوف همراه و قوافل

(شیخ محمود شبستری، گلشن راز)

[وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ] (النساء ۴: ۱۰۰)

و هر كس [به قصد] مهاجرت در راه خدا و پيامبر او، از خانه‌اش به درآيد.

مرجع خداست و هجرت به سوی اوست.

فرزندان بسیار عزیزم!

برای کاری مربوط به شرکت سه چهار روزه امروز به تهران آمدم. شب است و در منزل عمو حمید تنها هستم که این نامه را برایتان نوشتم. خدایتان در همه حال نگهدار و یار و مهربان باد.

ساعت یک ربع به یازده.

دوشنبه شب شانزدهم دیماه ۱۳۵۴

پدرتان مرتضی

    نظرات
    ارسال نظر
    درحال ارسال نظر ...