بسم الله الرحمن الرحیم
در بوستن پنجشنبه ۲۶ آذر ماه ۱۳۸۸:
از حافظ:
شاه شمشادقدان خسرو شیریندهنان
که به مژگان شکند قلب همه صفشکنان
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
بنده من شو و برخور ز همه سیمتنان
دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
کمتر از ذره نهای پست مشو مهر بورز
تا به خلوتگه خورشید رسی چرخزنان
و علامه طباطبائی اشعاری دارند که ذیلاً نوشتهام و در بیت آخر آن از بیت آخر اشعار بالای حافظ نشانهای است:
من خَس بی سر و پایم که به سیل افتادم
او که می رفت مرا هـــم به دل دریا برد
تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت
از سَمَک تا به سُهایش کشش لیلی برد
من به خلوتگه خورشید نه خود بردم راه
ذرٌه یی بودم و مِهــــر تو مــرا بالا برد