اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جان همه روز از لگدکوب خیال
وز زیان و سود وز خوف زوال
نی صفا میماندش نی لطف و فر
نی بسوی آسمان راه سفر
(مولانا, دفتر اول مثنوی معنوی)
[وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرين] (الزخرف ۴۳: ۳۶)
و هر كس از ياد [خداى] رحمان دل بگرداند، بر او شيطانى مىگماريم تا براى وى دمسازى باشد.
[وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى] (طه ۲۰: ۱۲۴)
و هر كس از ياد من دل بگرداند، در حقيقت، زندگىِ تنگ [و سختى] خواهد داشت، و روز رستاخيز او را نابينا محشور مىكنيم.
[وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَعْمالُهُمْ كَسَرابٍ بِقيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسابَهُ وَ اللَّهُ سَريعُ الْحِسابِ * أَوْ كَظُلُماتٍ في بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ] (النور ۲۴: ۳۹-۴۰)
و كسانى كه كفر ورزيدند، كارهايشان چون سرابى در زمينى هموار است كه تشنه، آن را آبى مىپندارد، تا چون بدان رسد آن را چيزى نيابد و خدا را نزد خويش يابد و حسابش را تمام به او دهد و خدا زودشمار است. يا [كارهايشان] مانند تاريكیهايى است كه در دريايى ژرف است كه موجى آن را مىپوشاند [و] روى آن موجى [ديگر] است [و] بالاى آن ابرى است. تاريكيهايى است كه بعضى بر روى بعضى قرار گرفته است. هر گاه [غرقه] دستش را بيرون آورد، به زحمت آن را مىبيند، و خدا به هر كس نورى نداده باشد او را هيچ نورى نخواهد بود.
یا رب آگاهی ز «یا ربّ»های من
حاضری در ماتم شبهای من
ماتمم از حد بشد سوری فرست
در میان ظلمتم نوری فرست
(منطق الطیر عطار)
[فَنادى فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ * فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنين] (الانبیاء ۲۱: ۸۷-۸۸)
تا در [دل] تاريكيها ندا درداد كه: «معبودى جز تو نيست، منزّهى تو، راستى كه من از ستمكاران بودم.»* پس [دعاى] او را برآورده كرديم و او را از اندوه رهانيديم، و مؤمنان را [نيز] چنين نجات مىدهيم.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أُنَادِيهِ كُلَّمَا شِئْتُ لِحَاجَتِي وَ أَخْلُو بِهِ حَيْثُ شِئْتُ لِسِرِّي بِغَيْرِ شَفِيعٍ فَيَقْضِي لِي حَاجَتِي» (فرازی از مناجات ابوحمزه ثمالی)
ستايش خدايی را كه هرگاه برای حاجتی بخواهم او را ندا كنم و هر زمان بخواهم برای راز و نياز بدون واسطه با او خلوت كنم و او حاجتم را برآورد.
[وَ مِنْ آياتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خاشِعَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ إِنَّ الَّذي أَحْياها لَمُحْيِ الْمَوْتى إِنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ] (فصلت ۴۱: ۳۹)
و از [ديگر] نشانههاى او اين است كه تو زمين را فسرده مىبينى و چون باران بر آن فروريزيم به جنبش درآيد و بردَمَد. آرى، همان كسى كه آن را زندگى بخشيد قطعاً زندهكننده مردگان است. در حقيقت، او بر هر چيزى تواناست.
یا ربّ از ابر هدایت برسان بارانی
[پیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم]
(حافظ)
اکنون ساعت ۱۳ روز ۱۵ آذر است و قسمتهای بالا را چند شب قبل نوشتم و نیمه تمام ماند. امروز هم از ساعت ۱۵ جشن ازدواج پری خانم است که خداوند مبارک گرداند.
تا حدی سعی دارم موقعی که برایتان نامه مینویسم حالی مناسبِ مقال داشته باشم. بو که آنچه گفته اند«سخن که از دل بر آید بر دل نشیند» مصداق پیدا کند. گرچه باز سعی میکنم با آنچه به شما مینویسم یا بهتر بگویم با آنچه از سخن خدا و اولیاء او نقل میکنم خودم و شما را تذکری باشد ولی به هر حال به ظاهر نداشتن حال مناسب از علل عمده تأخیر در نوشتن نامه است.
از شما هم التماس دعا دارم خواستم در صدر نامه بگویم به علت گرفتاری حال مناسب نداشتم دیدم بهتر است گفته شود به علت ترک یاد او گرفتارم:
[وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ] (الزخرف ۴۳: ۳۶)
و هر كس از ياد [خداى] رحمان دل بگرداند.
هرکه گریزد ز خراجات شاه
بارکش غول بیابان شود
(مولانا، دیوان شمس)
[لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي لَشَديدٌ] (ابراهیم ۱۴: ۷)
اگر واقعاً سپاسگزارى كنيد، [نعمت] شما را افزون خواهم كرد، و اگر ناسپاسى نماييد، قطعاً عذاب من سخت خواهد بود.
[أَ لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّياطينَ عَلَى الْكافِرينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا] (مریم ۱۹: ۸۳)
آيا ندانستى كه ما شيطانها را بر كافران گماشتهايم، تا آنان را [به گناهان] تحريك كنند؟
اما اگر یاد او کنی و گوش فرا دادی که به لطف میگوید:
[فَاذْكُرُوني أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لي وَ لا تَكْفُرُونِ] (البقره ۲: ۱۵۲)
پس مرا ياد كنيد، تا شما را ياد كنم؛ و شكرانهام را به جاى آريد؛ و با من ناسپاسى نكنيد.
همه مشکلها آسان شود و کارساز همه کارت بسازد و غم رخت بربندد و آتشت بَرْد و سلام گردد.
نار تو اینست نورت چون بود؟!
ماتمم این، تا که سورت چون بود؟!
(مولانا, دفتر اول مثنوی معنوی)
و یا چون آن دیگری (عراقی) بیخود شده میگوید:
یاربّ، آن روی نازنین چه خوش است؟
یاربّ، آن لعل شکّرین چه خوش است؟
ور ز من باورت نمیآید
بوسه زن بر لبش، ببین چه خوش است؟
من ز خود گشته غایب، او حاضر
عشق با یار هم چنین چه خوش است؟
در جهان غیر او نمیبینم
دلم امروز هم برین چه خوش است؟
که همه اوست هر چه هست یقین
جان و جانان و دلبر و دل و دین
(از ترجیعات فخرالدین عراقی)
و یا آنچه که حضرت سجاد علیهوعلیآبائهالسّلاموالصلوة میفرماید:
«إِلَهِي مَا أَلَذَّ خَوَاطِرَ الْإِلْهَامِ بِذِكْرِكَ عَلَى الْقُلُوبِ وَ مَا أَحْلَى الْمَسِيرَ إِلَيْكَ بِالْأَوْهَامِ فِي مَسَالِكِ الْغُيُوبِ وَ مَا أَطْيَبَ طَعْمَ حُبِّكَ وَ مَا أَعْذَبَ شِرْبَ قُرْبِكَ» از مناجات عارفین از سری مناجاتهای پانزدهگانۀ [امام سجاد علیهالسّلام]
خدايا چه لذّتبخش است در دلها خاطرات الهامگرفته از يادت، و چقدر شيرين است پويش به سوى تو با مركب انديشهها در راههاى غيب، و طعم عشقت چه خوش، و شربت مقام قربت چقدر گوارا است!
خداحافظ
پدرت
دوشنبه ۱۵ آذر ۱۳۵۵
***
«مصطفی عزیزم!
سلام
حال شما خوب است إنشاءالله؟ حال ما هم بحمدالله خوب است. امروز جشن عروسی داریم؛ جای شما بسیار خالی است. همه سلام میرسانند. عروس خانم هم آرایشگاه است.»
اینها عین گفتههای خانم جان برای شماست.