اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
[هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا] (الفتح ۴۸: ۴)
اوست که آرامش را در دلهای مؤمنان نازل کرد، تا ایمانی بر ایمانشان بیفزاید. و سپاهیان آسمان و زمین فقط در سیطره مالکیّت و فرمانروایی خداست؛ و خدا همواره دانا و حکیم است.
[وَلَـٰكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَـٰئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ] (الحجرات ۴۹: ۷)
ولی خدا ایمان را محبوب شما قرار داد و آن را در دلهایتان بیاراست، و کفر و بدکاری و نافرمانی را ناخوشایند شما ساخت، اینان [که دارای این ویژگیها هستند] هدایت یافتهاند.
[هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا] (احزاب ۳۳: ۴۳)
اوست که با فرشتگان خود بر شما درود میفرستد تا شما را از تاریکیها به سوی نور بیرون آورد، و او به مؤمنان مهربان است.
چهل سال قبل در مهرماه ۱۳۲۴ به پدر که خدایش رحمت کناد پس از آنکه در نتیجه کنکور دانشکده فنی تهران آن زمان مرا شاگرد اول اعلام کردند نوشتم و اولین نامه بود که به او مینوشتم:
هر دمش با من دلسوخته لطفی دگر است
این گدا بین که چه شایسته اِنعام افتاد
(حافظ)
و پدر که به مزید رحمتش مخصوص گردانند در جوابم نوشت: [رَبِّ أَوْزِعْنِي] را خواندم و
گدایی در میخانه طرفه اکسیریست
گر این عمل بکنی خاک زر توانی کرد
(حافظ)
و امروز پس از درست چهل سال با وصول اولین نامه فرزندم مجید که خدایش در کنف حمایت خود محفوظ بدارد حقاً میبینم و مجدداً میسرایم که:
هر دمش با من دلسوخته لطفی دگر است
این گدا بین که چه شایسته اِنعام افتاد
و میخوانم که :
[رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ] (النمل ۲۷: ۱۹)
پروردگارا، در دلم افكن تا نعمتى را كه به من ارزانى داشتهاى سپاس بگزارم.
خدای را سپاسگزارم که روی دل فرزندم را از همه بگردانید و به خود متوجه کرد و فقر و عجزِ همه بدو نمود و او را از پدر و مادر و برادر و دیگران مأیوس کرد و به کفایت خود امیدوار ساخت و بنواخت! آری دلت را به سرود لسان الغیب: «بود آیا که در میکده بگشایند» تا «بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند» گشودند و [هُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِيمُ] (سبأ ۳۴: ۲۶)؛ اوست گرهگشای دانا.
و از قلم من سرودِ دیگر او را بشنو که:
أَلمِنَّةُ لِله که در میکده باز است
زان رو که مرا بر در او روی نیاز است
خمها همه در جوش و خروشند ز مستی
و ان می که در آنجاست حقیقت نه مجاز است
(حافظ)
آری فرزندم با کلید دعا که به تو ارزانی داشتند دری بسته نمیماند و درمیکده هم با عرض نیاز تو و برای عرض نیاز تو باز خواهد بود و اینک تو و این می:
مسلَّم کن دل از مستی مسلَّم
دمادم کش قدح اینجا دمادم
نه زان میها کزان مستی فزاید
از آن میها که از دل برکند غم
حریفانت همه یکرنگ و دلشاد
چو بسطامی و ابراهیم ادهم
جنید و شبلی و معروف کرخی
حبیب و آدم و عیسی مریم
می شوق ملک نوش از حقیقت
که تا گردد دل و جان تو خرم
(سنائی)
و مَلِک راستین، مالک المُلْک حقیقی حضرت اوست.
عبدی جان را که به بندگیش سرافراز کنند و سعید جان راکه به سعادتش برسانند سلامی از من برسان!
نوشتن این نامه ساعتی تذکر بود مرا و باشد که تو را نیز تذکر باشد و آن فرزندان را همچنان بمنه و کرمه.
ساعت نیم بعد از نیمه شب
سه شنبه شب ۱۶ مهر ۱۳۶۴
در اطاق ۲۰۵ هتل هما تهران
پدرت مرتضی