اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
جان همه روز از لگدکوب خیال
وز زیان و سود و از خوف زوال
نی صفا میماندم نی لطف و فرّ
نی به سوی آسمان راه گذر
(مولانا، دفتر اول مثنوی معنوی)
«الهی ... وَ لَاتَكِلْنِي إِلى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً»[۱]
خدایا یک چشم برهم زدن مرا به خودم وامگذار.
[ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلاً فيهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيانِ] (الزمر ۳۹: ۲۹)
بنده مملوکی که چند صاحب دارد که با هم مخالفند و هریک او را به طرفی میکشد و به چیزی دیگر میفرماید آیا با آنکه فقط یک دل و یک صاحبدل دارد مساویند؟
ای یک دله صد دله دل یک دله کن
از هرچه به غیر دوست دل را یله کن[۲]
(یله: آزاد)
یوسف صدیق علیهوعلی نبیناوآلهالسلام والصلوة فرمود:
[وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائي إِبْراهيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ ما كانَ لَنا أَنْ نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِنْ شَيْءٍ ذلِكَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنا وَ عَلَى النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ * يا صاحِبَيِ السِّجْنِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ] (یوسف ۱۲: ۳۹)
و آيين پدرانم، ابراهيم و اسحاق و يعقوب را پيروى نمودهام. براى ما سزاوار نيست كه چيزى را شريك خدا كنيم. اين از عنايت خدا بر ما و بر مردم است، ولى بيشتر مردم سپاسگزارى نمىكنند. اى دو رفيق زندانيم، آيا خدايان پراكنده بهترند يا خداى يگانه مقتدر؟
امروز شاه انجمن دلبران یکی است
دلبر اگر هزار بود دل بر آن یکی است
من بهر آن یکی دل و دین دادهام ز کف
عیبم مکن که حاصل هر دو جهان یکی است
(حافظ)
فرزند عزیزم!
به جان دوست که غم پردۀ شما ندَرَد
گر اعتماد بر الطاف کارساز کنید
(حافظ)
امیدوارم او را داشته باشی یا او را با تو نظری باشد.
[أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَه] (الزمر ۳۹: ۳۶)
آيا خدا كفايتكننده بندهاش نيست؟
آری! او مارا بس است.
فرزند عزیزم!
اگر جداً مایل به ادامه تحصیل هستی که فوق لیسانس را بگیر و اگر مشکل فقط مسئله مادی است مطلب را برایم بنویس و اگر مشکلات دیگری است و انصراف دادی، خداوندِ تو در اینجا هم هست و ما هم منتظر تو هستیم و از آمدنت خوشحال میشویم.
«اللَّهُمَّ اهْدِنَا سَوَاءَ السَّبِيل»
خدایا ما را به راهی میانه و مستقیم هدایت کن.
[وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصيرُ] (النور ۲۴: ۴۲)
و فرمانروايى آسمانها و زمين از آنِ خداست، و بازگشت [همه] به سوى خداست.
ساعت ۱۹ و ۲۵ دقیقه پنجشنبه ۲۳ آبان ۱۳۶۴ است و همانطور که از نامه حدس زدی من در هتل هما در تهران هستم. پریشب آمدهام و فردا به مشهد برمیگردم. در مشهد بحمدالله همه حالشان خوبست خدایت حافظ و نگهدار باد.
پدرت مرتضی