خانه
معرفی
نامه‌ها
یادداشت‌ها
سخنرانی‌ها
خاطرات
ارسال مطلب
تماس با ما

زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت

تاریخ: ۱۰ دی ۱۳۵۵

زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم


[أَيْنَ تَذْهَبُون] (التکویر ۸۱: ۲۶)؛ کجا می‌روید؟! [أَنَّىٰ تُصْرَفُونَ] (یونس ۱۰: ۳۲)؛ به کجا رویتان برمی‌گردد؟!

[یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ *‌ إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ] (الشعراء ۲۶: ۸۸ ـ ۸۹)

روزى كه هیچ مال و فرزندى سود نمى‌دهد، مگر كسى كه دلى پاك به سوى خدا بیاورد.

شهباز دست پادشهم این چه حالت است

کز یاد برده‌اند هوای نشیمنم

(حافظ)


[قُلْ لَنْ يُصيبَنا إِلاَّ ما كَتَبَ اللَّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ] (التوبه ۹: ۵۱)

بگو: «جز آنچه خدا براى ما مقرر داشته هرگز به ما نمى‌رسد. او سرپرست ماست، و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكّل كنند.»

دلی دارم، مسلمانان، چو زلف یار سودایی

همه در بند آن باشد که گردد گرد رخسارش

(فخرالدین عراقی)

نشان عاشق آن باشد که شب با روز پیوندد   تو را گر خواب می‌گیرد نه صاحب درد عشاقی

(سعدی)

[إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‌ مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّة] (التوبه ۹: ۱۱۱)

در حقيقت، خدا از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهاى‌] اينكه بهشت براى آنان باشد، خريده است‌.

«يَا نَعِيمِی وَ جَنَّتِی وَ يَا دُنْيَایَ وَ آخِرَتِی» [۱]

ای خوشی من! ای بهشت من! ای دنیا و آخرت من!

مشتری من خدایست و مرا

می‌کشد بالا که الله اشتری

این خریداران مفلس را بِهِل

چه خریداری کند یک مشت گل

(مولانا، دفتر دوم مثنوی معنوی)

شب عاشوراست:

خونریز بود همیشه در کشور ما

جان عود بود همیشه در مجمر ما

داری سر ما و گرنه دور از بر ما

ما دوست کُشیم و تو نداری سر ما [۲]

[وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في‌ سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ * فَرِحينَ بِما آتاهُمُ اللَّه] (آل عمران ۳: ۱۶۹ ـ ۱۷۰)

هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‌اند، مرده مپندار، بلكه زنده‌اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى‌شوند. به آنچه خدا به آنان داده است شادمانند.

زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت

کان که شد کشته او نیک سرانجام افتاد

(حافظ)

عشق از اول سرکش و خونی بُوَد

تا گریزد هر که بیرونی بود

(مولانا، دفتر سوم مثنوی معنوی)

هُو الحبُّ، إن لَم تَقْضِ، لَم‌ْتَقضِ مأربا

مِن الحبِّ فاختَرْ ذاكَ أو خَلِّ خُلّتي‌

(ابن فارض)

(عشق است و اگر در رهش نمیری بهره‌ای از او نگیر/ یا مرگ و کشته شدن را اختیار کن یا از دوستی من دست بردار)

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن

شرط اول قدم آن است که مجنون باشی

دل اندر زلف لیلی بند و کار از عقل مجنون کن

که عاشق را زیان دارد مقالات خردمندی

با دلارامی مرا خاطر خوش است

کز دلم یک باره برد آرام را

(هر سه بیت از حافظ)

بدو آنگه شوی زنده که جان در راه او بازی

[ازو داد آن زمان یابی که از خود داد بستانی]

(فخرالدین عراقی)

[أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ] (البقره ۲: ۲۸۶)

سرور ما تويى؛ پس ما را بر گروه كافران پيروز كن.

مجتبی مشغول بستن چمدان خود بود که إن‌شاءالله فردا با مامی عازم تهران شوند و از آنجا او به طرف آمریکا حرکت کند. نامه‌ای برای تو آغاز کردم و دل به هر طرف رفت، قلم به متابعت بر صفحه کاغذ روان شد.

خداحافظ

مرتضی

ساعت ۲۲ جمعه تاسوعا و دهم دیماه ۱۳۵۵ و شب اول ژانویه ۱۹۷۷




پانویس

  1. ^امام سجاد علیه‌السّلام در مناجاتِ مریدین خمسة‌عشر
  2. ^در تذکرة‌الاولیاء این شعر به ابراهیم ادهم نسبت داده شده است.
    نظرات
    ارسال نظر
    درحال ارسال نظر ...