مصطفی عزیزم!
سلام علیک.
[وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلى دارِ السَّلامِ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ] (یونس ۱۰: ۲۵)
و خدا [شما را] به سراى سلامت فرا مىخواند، و هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مىكند.
[وَ هذا صِراطُ رَبِّكَ مُسْتَقيماً قَدْ فَصَّلْنَا الْآياتِ لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُون] (الانعام ۶: ۱۲۶)
و راه راست پروردگارت همين است. ما آيات [خود] را براى گروهى كه پند مىگيرند، به روشنى بيان نمودهايم.
[لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِيُّهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ] (الانعام ۶ :۱۲۷)
براى آنان، نزد پروردگارشان سراى عافيت است، و به [پاداش] آنچه انجام مىدادند، او يارشان خواهد بود.
مامی هر وقت غذای خوشمزه میپزد به یاد شماست و من هر وقت از رایحه دلکش گلستان قرآن مست میشوم میخواهم فرزندان عزیزم در این لذت با من همراه و در این غذا هم کاسه باشند. و یا خداوند جامی برتر از جانب خود به بدانها عنایت فرماید:
[وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُورا] ( الانسان ۷۶: ۲۱)
و پروردگارشان بادهاى پاك به آنان مىنوشاند.
[وَ لَمْ أَكُنْ بِدُعائِكَ رَبِّ شَقِيًّا] (مریم ۱۹: ۴)
پروردگار من! هرگز در دعاى تو نااميد نبودهام.
[إِنَّ الْمُتَّقينَ في جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ] (الحجر ۱۵: ۴۵)
بىگمان، پرهيزگاران در باغها و چشمهسارانند.
[آخِذينَ ما آتاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُحْسِنينَ * كانُوا قَليلاً مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ * وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ * وَ في أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ * وَ فِي الْأَرْضِ آياتٌ لِلْمُوقِنينَ * وَ في أَنْفُسِكُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ * وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ *فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ] (الذاریات ۵۱ :۱۶ـ۲۳)
آنچه را پروردگارشان عطا فرموده مىگيرند، زيرا كه آنها پيش از اين نيكوكار بودند. و از شب اندكى را مىغنودند.و در سحرگاهان [از خدا] طلب آمرزش مىكردند.و در اموالشان براى سائل و محروم حقّى [معيّن] بود. و روى زمين براى اهل يقين نشانههايى [متقاعدكننده] است، و در خود شما؛ پس مگر نمىبينيد؟ و روزى شما و آنچه وعده داده شدهايد در آسمان است. پس سوگند به پروردگار آسمان و زمين، كه واقعاً او حقّ است همان گونه كه خود شما سخن مىگوييد.
فرزند عزیزم! نامهای چندی قبل نوشته بودی و وضع مالی خودتان تشریح کرده بودی و از من هم اوضاع را جویا شده بودی. به طور کلی تغییر وضعی در آنچه بوده حاصل نشده و منزل تهران خالی است و قصد فروش آن را داریم. در هر صورت در حد ضرورت شما همانطور که نوشته بودی امیدوارم خداوند متعال مرتب برساند همان طور که تاکنون آماده نموده است. تفصیل وضع را تابستان حضوری مطلع خواهید شد.
نامهای هم امروز صبح از تو رسید که مربوط به هشتم فوریه بود که امروز ظاهرا 21 فوریه است و اول اسفند. در آن شرح یک روز برنامه جاری خود را نوشته بودی. در هر حال امیدوارم نظری هم من و تو به برنامه متقین که در بالا شمهای از آن گفته شد بیندازیم و از خداوند توفیق بیشتر در کسب رضای او بخواهیم.
از برنامه کارخانه بخواهی چغندر روز دهم بهمن تمام شد ولی امسال علاوه بر شکر خودمان یک هزار تن شکر از سایر کارخانجات نیز تبدیل به قند میکنیم و تا نیمه فروردین مشغول خواهیم بود.
این نامه را هم اکنون که ساعت ده و نیم شب شنبه دوم اسفند است مینویسم. در اتاق مطالعه پشت میز و خانم جان هم در همین اتاق تخت گذاشتهاند و می خوابند و نیم ساعت قبل به من گفتند از طرف من هم بنویس که دلم تنگ شده و سلام میرسانم و دو خط از اشعار مناسب دوران جوانی هم خواندند که برایت بنویسم که من اکنون فراموش کردم و حال از ایشان مجدد میپرسم و بشرح زیر مینویسم
از اینجا تا به آنجا خیلی راهه
همه کوه کمر سنگ سیاهه
همه کوه کمر را نقره گیرم
به دور کاکُلات فیروزه گیرم
این هم از ایشان
راستی امشب شب اربعین است و به حساب سال قمری شب تولد مجتبی جان است. از طرف من سلامش برسان و اگر خواستی ببوس. دفعه دیگر نامه را به نام او خواهم نوشت. هر دوی شما را به خدا میسپارم.
مرتضی الهی
ساعت ده و نیم جمعه اول اسفند ۱۳۵۴