بسم الله الرحمن الرحیم
سلامٌ علی آل طه و یاسین
سلامٌ علی آل خیر النبیین
[سلامٌ علی روضةٍ حلّ فیها
امامٌ یُباهی به المُلْک و الدین]
[امام به حق شاه مطلق که آمد
حریم درش قبله گاه سلاطین]
[شه کاخ عرفان ، گل شاخ احسان
دُر دُرج امکان ، مه برج تمکین]
علی بن موسی الرضا کز خدایش
رضا شد لقب چون رضا بودش آیین
[ز فضل و شرف بینی او را جهانی
اگر نَبوَدت تیره چشم جهان بین]
پی عطر روبند حوران جنّت
غبار دیارش به گیسوی مشکین
اگر خواهی آری به کف دامن او
برو دامن از هر چه جز اوست برچین
[چو جامی چشد لذت تیغ مهرش
چه غم گر مخالف کِشد خنجر کین]
اشعار فوق را حدود شصت سال قبل در تابلوئی در بالاسرِ حرم امام رضا علیهالسّلام دیدم؛ چند بیتی اضافه داشت[۱] و ذیل آن نوشته بود از عبدالرحمان جامی.