خانه
معرفی
نامه‌ها
یادداشت‌ها
سخنرانی‌ها
خاطرات
ارسال مطلب
تماس با ما

شراب تلخ

تاریخ: ۲۷ مهر ۱۳۹۱

شراب تلخ

بسم الله الرحمن الرحیم

ساعت ۱۶ روز ۲۷ مهر ۱۳۹۱ در رستوران در بوستن با مامی و تبسّم:

[وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجيبُونَ *

و نوح، ما را ندا داد، و چه نيك اجابت‌كننده بوديم.

وَ نَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظيمِ *

و او و كسانش را از اندوه بزرگ رهانيديم.

وَ جَعَلْنا ذُرِّيَّتَهُ هُمُ الْباقينَ *

و [تنها] نسل او را باقى گذاشتيم.

وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرينَ *

و در ميان آيندگان [آوازه نيك‌] او را بر جاى گذاشتيم.

سَلامٌ عَلى‌ نُوحٍ فِي الْعالَمينَ *

درود بر نوح در ميان جهانيان.

إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ *

ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مى‌دهيم.

إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنينَ *

به راستى او از بندگان مؤمن ما بود.

ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرينَ *

سپس ديگران را غرق كرديم.

وَ إِنَّ مِنْ شيعَتِهِ لَإِبْراهيمَ *

و بى‌گمان، ابراهيم از پيروان اوست.

إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَليمٍ] (الصافات ۳۷: ۷۵ ـ ۸۴)

آنگاه كه با دلى پاك به [پيشگاهِ‌] پروردگارش آمد.

و بعد از چند آیه:

[وَ قالَ إِنِّي ذاهِبٌ إِلى‌ رَبِّي سَيَهْدينِ *

و [ابراهيم‌] گفت: «من به سوى پروردگارم رهسپارم، زودا كه مرا راه نمايد.»

رَبِّ هَبْ لي‌ مِنَ الصَّالِحينَ *

«اى پروردگار من! مرا [فرزندى‌] از شايستگان بخش.»

فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَليمٍ *

پس او را به پسرى بردبار مژده داديم.

فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى‌ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى‌ قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُني‌ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرينَ *

و وقتى با او به جايگاه «سَعْى» رسيد، گفت: «اى پسرك من! من در خواب [چنين‌] مى‌بينم كه تو را سر مى‌بُرَم، پس ببين چه به نظرت مى‌آيد؟» گفت: «اى پدر من! آنچه را مأمورى بكن. ان شاء اللّه مرا از شكيبايان خواهى يافت.»

فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبينِ *

پس وقتى هر دو تن دردادند [و همديگر را بدرود گفتند] و [پسر] را به پيشانى بر خاك افكند،

وَ نادَيْناهُ أَنْ يا إِبْراهيمُ *

او را ندا داديم كه اى ابراهيم!

قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ *

رؤيا[ى خود] را حقيقت بخشيدى. ما نيكوكاران را چنين پاداش مى‌دهيم.

إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبينُ *

راستى كه اين همان آزمايش آشكار بود.

وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيمٍ *

و او را در ازاى قربانىِ بزرگى باز رهانيديم.

وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرينَ *

و در [ميان‌] آيندگان براى او [آوازه نيك‌] به جاى گذاشتيم.

سَلامٌ عَلى‌ إِبْراهيمَ *

درود بر ابراهيم.

كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ *

نيكوكاران را چنين پاداش مى‌دهيم.

إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنينَ *

در حقيقت، او از بندگان با ايمان ما بود.

وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحينَ *

و او را به اسحاق كه پيامبرى از [جمله‌] شايستگان است مژده داديم.

وَ بارَكْنا عَلَيْهِ وَ عَلى‌ إِسْحاقَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبينٌ] (الصافات ۳۷: ۹۹ ـ ۱۱۳)

و به او و به اسحاق بركت داديم، و از نسل آن دو برخى نيكوكار و [برخى‌] آشكارا به خود ستمكار بودند.

***

۲۷ مهرماه ۱۳۹۱ در بوستون منزل تبسّم جان:

مرا عهدیست با شادی که شادی آنِ من باشد

مرا قولی است با جانان که جانان جان من باشد

(مولانا، غزلیات شمس تبریزی)

تا تو افسرده و ملول و تیره‌ای

دان که با دیو لعین همشیره‌ای

(مولانا، دفتر اول مثنوی معنوی)

گر دیگران به عیش و طرب خرمّند و شاد

ما را غم نگار بود مایهٔ سرور

(حافظ)

چون غمش را نتوان یافت مگر در دل شاد

ما به امید غمش خاطر شادی طلبیم

(حافظ)

آنچه دادی مایه کردیم آن تلف

همچنان نبود کنون چیزی به کف

بر فقیر این از غنی نبود عجب

گر ببخشد باز و ناید در غضب

(از تفسیر صفی‌علیشاه)

***

شراب تلخ می‌خواهم که مردافکن بود زورش

که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش

(حافظ)

شراب تلخ صوفی سوز بنیادم بخواهد برد

لبم بر لب نه ای ساقی و بستان جان شیرینم

(حافظ)

***

از حضرت علی علیه‌السّلام:

«كُنْ لِمَا لاَ تَرْجُو أَرْجَى مِنْكَ لِمَا تَرْجُو» [۱]

به آنچه از آن اميد ندارى اميدوارتر باش تا آنچه بدان اميدوارى‌.


پانویس

  1. ^الکافی، ج ۵، ص ۸۳؛ این روایت در همین منبع با تکمله‌ای دیگر از امام صادق علیه‌السّلام نیز نقل شده است.
    نظرات
    ارسال نظر
    درحال ارسال نظر ...