اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
همسر بسیار عزیزم!
سلام بر تو.
و خداوندت در ظلّ عنایت خویش، همیشه قرین سلامت و سعادت بداراد.
حافظ که رحمت خدا بر او باد، میفرماید:
سلامی چو نور دل پارسایان
بر آن شمع خلوتگه پارسائی
(حافظ)
و من امروز به تقلید و در حد خودم میگویم:
سلامی چو نور رخ تازهرویان
بر آن شمع روشنگر خانواده
که مصراع اول اشارهای به آیات قرآنی در سوره قیامت دارد که:
[وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ * إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ] (القیامه ۷۵: ۲۲ ـ ۲۳)
در روز قیامت رخسار گروهی غرقه طراوت و نضارت است. اینان به پروردگارشان چشم دوختهاند و نظارهگر جمال حضرت اویند، و قطعا چنین نَظّارهگرانی چهره درخشان و تر و تازه خواهند داشت، خوشا بحالشان و چه بلند است مقامشان.
و اما مصراع دوم بیت من اشارهاش به همسر عزیز من است. و شمع جمع این خانواده بظاهر پراکنده! که هر یک گوشهای گرفتهاند و هر محفلی از این جمع، هر چندگاه یکبار آن شمع روشنگر را به خانه خود میبرند تا خانه روشن کنند و حق هم دارند و آن عزیز هم:
چه کند کز پی دوران نرود چون پرگار
چونکه در دائره گردش ایام افتاد
(حافظ)
خب، ایام همگی خوش باد و اوقات خوش! و یا «ایام خوش آن بود که با دوست به سر شد» و خداوند مهربان اوقات و ایام ما را همیشه و مخصوصا در این ماه مبارک رمضان با یاد فراوان خودش خوش بدارد و با شمیم محبتش مشام جان ما را معطر و خوشبوی بسازد بِمَنِّهِ وَ کَرَمِهِ.
و اما اگرچه این خانواده بظاهر پراکندهاند ولی بحمدالله و فراوان سپاس و هزاران شکر که بوزش نسیم عنایت او دلهای اعضاء این خانواده بهسوی او و در سر کوی حضرتش جمع شدهاند و جای هیچ پریشانی نیست.
یار با ماست چه حاجبت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
(حافظ)
مرتضی
صبح جمعه دوم آذر ۱۳۸۰ مشهد
و اما در حاشیه از شما هم در حرم یاد میکنیم و دو سه شب پیش با تبسم حرم بودیم و انشاءالله امروز هم می رویم حج. امشب دکتر کاروان جهت امور پزشکی دعوت کرده و نگران نبودن شما هم بود. تبسم هنوز تصمیمی نگرفته. کاروان ما مشخص است ولی زمان همچنان روشن نیست؛ البته مدینه جلو هستیم. هوا خوبست روزها غالبا آفتابی و شبها حدود ده درجه. فقط یکیدو شب یا سهچهار شب بین صفر و پنج درجه بودهاست.
جزئیات دیگر را تبسم جان خواهند نوشت. مجتبی جان! فدرا جان و آسید حسین را ببوسید و انشاءالله برایشان خواهم نوشت.