خانه
معرفی
نامه‌ها
یادداشت‌ها
سخنرانی‌ها
خاطرات
ارسال مطلب
تماس با ما

شمع روشنگر خانواده

تاریخ: ۲ آذر ۱۳۸۰

شمع روشنگر خانواده

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

همسر بسیار عزیزم!

سلام بر تو.

و خداوندت در ظلّ عنایت خویش، همیشه قرین سلامت و سعادت بداراد.

حافظ که رحمت خدا بر او باد، می‌فرماید:

سلامی چو نور دل پارسایان

بر آن شمع خلوتگه پارسائی

(حافظ)

و من امروز به تقلید و در حد خودم می‌گویم:

سلامی چو نور رخ تازه‌رویان

بر آن شمع روشنگر خانواده

که مصراع اول اشاره‌ای به آیات قرآنی در سوره قیامت دارد که:

[وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ * إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ] (القیامه ۷۵: ۲۲ ـ ۲۳)

در روز قیامت رخسار گروهی غرقه طراوت و نضارت است. اینان به پروردگارشان چشم دوخته‌اند و نظاره‌گر جمال حضرت اویند، و قطعا چنین نَظّاره‌گرانی چهره درخشان و تر و تازه خواهند داشت، خوشا بحالشان و چه بلند است مقامشان.

و اما مصراع دوم بیت من اشاره‌اش به همسر عزیز من است. و شمع جمع این خانواده بظاهر پراکنده! که هر یک گوشه‌ای گرفته‌اند و هر محفلی از این جمع، هر چندگاه یکبار آن شمع روشنگر را به خانه خود می‌برند تا خانه روشن کنند و حق هم دارند و آن عزیز هم:

چه کند کز پی دوران نرود چون پرگار

چون‌که در دائره گردش ایام افتاد

(حافظ)

خب، ایام همگی خوش باد و اوقات خوش! و یا «ایام خوش آن بود که با دوست به سر شد» و خداوند مهربان اوقات و ایام ما را همیشه و مخصوصا در این ماه مبارک رمضان با یاد فراوان خودش خوش بدارد و با شمیم محبتش مشام جان ما را معطر و خوشبوی بسازد بِمَنِّهِ وَ کَرَمِهِ.

و اما اگرچه این خانواده بظاهر پراکنده‌اند ولی بحمدالله و فراوان سپاس و هزاران شکر که بوزش نسیم عنایت او دل‌های اعضاء این خانواده به‌سوی او و در سر کوی حضرتش جمع شده‌اند و جای هیچ پریشانی نیست.

یار با ماست چه حاجبت که زیادت طلبیم

دولت صحبت آن مونس جان ما را بس

(حافظ)

مرتضی

صبح جمعه دوم آذر ۱۳۸۰ مشهد

و اما در حاشیه از شما هم در حرم یاد می‌کنیم و دو سه شب پیش با تبسم حرم بودیم و ان‌شاءالله امروز هم می رویم حج. امشب دکتر کاروان جهت امور پزشکی دعوت کرده و نگران نبودن شما هم بود. تبسم هنوز تصمیمی نگرفته. کاروان ما مشخص است ولی زمان همچنان روشن نیست؛ البته مدینه جلو هستیم. هوا خوبست روزها غالبا آفتابی و شبها حدود ده درجه. فقط یکی‌دو شب یا سه‌چهار شب بین صفر و پنج درجه بوده‌است.

جزئیات دیگر را تبسم جان خواهند نوشت. مجتبی جان! فدرا جان و آسید حسین را ببوسید و ان‌شاءالله برایشان خواهم نوشت.


    نظرات
    ارسال نظر
    درحال ارسال نظر ...