خانه
معرفی
نامه‌ها
یادداشت‌ها
سخنرانی‌ها
خاطرات
ارسال مطلب
تماس با ما

شمع رویت

تاریخ: ۲۱ آذر ۱۳۵۴

شمع رویت

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

فرزندان عزیزم!

سلام علیکما

[إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا] (انفال ۲۹: ۸)

اگر از خدا پروا داريد، براى شما [نيروى‌] تشخيص [حقّ از باطل‌] قرار مى‌دهد.

ظلمات است بترس از خطر گمراهی

شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن

مگر آنکه شمع رویت به رهم چراغ دارد

(حافظ)

فرزندان عزیزم امیدوارم که عنایت خداوندی شامل حال شما باشد و حس کنید که بی هدایت حضرتش راه به جایی نمی‌برید و از صمیم قلب و سوز دل از حضرتش بخواهید که

[اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ ] (الفاتحه ۱: ۶)

به راه راست ما را راهبر باش،

و وقتی سوره والضحی را می‌خوانید از لطف بی پایان او بخواهید که شما را هم از آن گونه عنایتی که به رسول خود محمد مصطفی صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرمود بی بهره نگذارد خاصه آنکه قبلا شما را به افتخار نسبت فرزندی به او مفتخر کرده است:

[وَ الضُّحى‌* وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى‌* ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى‌* وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى‌* وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى‌* أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتيماً فَآوى‌* وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدى‌] (الضحی ۹۳: ۱ ـ ۷)

سوگند به روشنايى روز! سوگند به شب چون آرام گيرد! [كه‌] پروردگارت تو را وانگذاشته، و دشمن نداشته است. و قطعاً آخرت براى تو از دنيا نيكوتر خواهد بود. و بزودى پروردگارت تو را عطا خواهد داد، تا خرسند گردى. مگر نه تو را يتيم يافت، پس پناه داد؟ و تو را سرگشته يافت، پس هدايت كرد؟

ساعت ۶ صبح چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۵۴ است در اتاق ویلا در کارخانه این نامه را شروع کردم و دیشب را اینجا بودم. از وضع کارخانه ما بخواهید امسال به علت سرمای پیش‌رس چغندرها یخ زده سیلو شد و حال به فساد گراییده و از این جهت که تقریبا خارج از اختیار ما بوده تعریفی ندارد و بلیه‌ای است عمومی از سایر جهات خوب است. آقای مهندس سوکولسکی نیز رفته تهران که خانمش را استقبال کند و بیاورد.

پانصد دلار این هفته به نشانی بانکی مصطفی این هفته برایتان فرستادم و إن‌شاءالله در همین آذر ماه پانصد دلار دیگر خواهم فرستاد.

مامی چند روز است نامه برایتان نوشته ولی تا دیروز صبح نفرستاده بود. مجید حالش خوب و مشغول است. پریشب منزل عمو محمد آقا بودم. حال همه و خانم جان خوب بود. نامه شما برای عمو طاهر رسیده بود ولی ما چندی است نامه تازه نداشته‌ایم.

فکر می‌کنم تا رسیدن این نامه کوارتر اول در شرف اتمام باشد. از وضع مالی خود مرا مطلع نمایید.

***

صبح جمعه ۲۱ آذر ماه ۱۳۵۴ در منزل مشهدم. حال همه خوب است مخصوصا چهارشنبه بعد از ظهر که به مشهد رسیدم بختیاری رفته بود شرکت تا نامه‌های شما را بیاورد. یک کارت از مجتبی یک نامه مفصل از مصطفی و مجتبی و یک تلگراف از مادر از مکه. روز بعد هم من از شرکت کارت مصطفی را که سر هفته پس از ورزش نوشته بود دریافت کردم. از عکس‌های شما و از اینکه مصطفی تا حدی عقب‌افتادگی را جبران کرده و از کارت انواع میوه مجتبی از همه و همه بسیار خوشحال شدیم. مجید هم چند عکسی از تبسم گرفته که با نامه دیگری خواهیم فرستاد.

راجع به ارسال وجه پانصد دلار هفته گذشته هوایی به آدرس بانکی مصطفی فرستادم. و إن‌شاءالله در هفته آینده هم خواهم فرستاد. با بانک مذاکره می‌کنم و شاید به همان صورتی که نوشتید به آدرس پستی مصطفی بفرستم. در روی پاکت اخیر محتوی عکس‌ها آدرس صندوق پستی را ۹۰۰۲۵ داده بودید که گمان می‌کنم یعنی ظاهرا یقین دارم که اشتباه کرده‌اید و همان ۹۰۰۲۴ است که همیشه بود.

    نظرات
    ارسال نظر
    درحال ارسال نظر ...