خانه
معرفی
نامه‌ها
یادداشت‌ها
سخنرانی‌ها
خاطرات
ارسال مطلب
تماس با ما

غم کاریت بباید که در او شادی اوست

تاریخ: ۲۸ شهریور ۱۳۵۳

غم کاریت بباید که در او شادی اوست

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

برارد عزیزم امیدوارم که حالت خوب باشد.

الآن که این نامه را برایت می‌نویسم ساعت ۱۲ نیمه شب است و تازه از سینما برگشته‌ام امروز که اولین روز ماه مبارک رمضان بود.

[برادرت مجتبی]

***

ساعت هشت و نیم بعدازظهر پنجشنبه ۲۸ شهریور ماه ۱۳۵۳ ؛ دوم رمضان ۱۳۹۳

[يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ] (البقره ۲: ۱۸۳)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، روزه بر شما مقرر شده است، همان گونه كه بر كسانى كه پيش از شما [بودند] مقرر شده بود، باشد كه پرهيزگارى كنيد.

حضرت صادق علیه‌السلام‌ درباره این خطاب فرموده:

«لَذَّةُ مَا فِي النِّدَاءِ أَزَالَتْ تَعَبَ الْعِبَادَةِ وَ الْعَنَاءِ» [۱]

لذتی که در این خطاب خداوندیِ [يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا] هست رنج هر عبادت و زحمتی را برطرف می‌کند.

اللهم وَفِّقْنا لِما تُحِّبُ و تَرْضی؛  خدایا مرا بر انجام آن چه مورد محبت و رضایت تو است موفق بدار.

فرزند عزیزم به آنچه رضای اوست موفق باشی.

غم کاریت بباید که در او شادی اوست

ور نه شادی و غم کار جهان در گذرند

باز در پشت میز کار تو در تهران به نوشتن این نامه مشغولم فردا صبح عازم مشهد هستیم با اتومبیل.

نامه را مجتبی برای نوشتن شروع کرده بود و چون امروز با اکبر جان بود و منزل نبوده ما هم قصد داشتیم نامه امشب برای تو نوشته و به پست بدهیم و نامه دیگری هم در منزل نبود، همین نامه را پر کردیم.

باری نامه‌ات که رسیده بود برای ما تهران فرستادند و خیلی خوشوقت شدیم. از جریان اعتصاب و موفقیتت در کلاس زبان و عدم امکان ادامه‌ات در ماه دوم نوشته بودی به هرحال

چه کند کز پی دوران نرود چون پرگار

هر که در دایره گردش ایام افتاد

هر دمش با من دلسوخته لطفی دگر است

این گدا بین که چه شایسته انعام افتاد

(حافظ)


همانطور که در نامه قبلی نوشته بودم ظاهراً پولی که برایت فرستاه بودم برگشته و به منزل ما در مشهد تلفناً اطلاع دادند و حال بایستی برگردم به بانک مراجعه کنم که چه شده است. تو هم با بانک مذاکره کن و یا بانک جدیدی که نزدیک محل جدیدت خواهد بود که چطور به حساب تو حواله کنیم که چنین نشود. ضمناً حواله به آدرس دقیق تو هم ظاهراً میسر است. منتظر نامه تو در این باره هستم.

کتاب کیمیای سعادت و عدل الهی را امروز با پست زمینی با پنجاه ریال هزینه برایت فرستادم. سی تا چهل و پنج روز دیگر به تو می‌رسد. مطبوعات گمان می‌کنم نرخ ارزانتری دارند کتاب دیگر خواستی بنویس بفرستیم.

از آنچه می‌خواستم سفارش کنم که تو هم روی آن مطالعه کنی، خواندن زبان عربی ضمن تحصیلات جاری توست؛ چون گمان می‌کنم وسایل تحصیل این زبان در آنجا در دانشکده به آسانی و خوبی فراهم باشد و اگر در ترم اول مصلحت نباشد از ترم دوم ان‌شاء‌الله شروع کن.

البته به آن نیّت که قدمی در راه فهم کتاب و نامه الهی باشد و بدان امید که خداوند خود به ما فهم قرآن عنایت فرماید و گرنه دانستن زبان عرب به تنهایی کاری از پیش نمی‌برد.

حسن ز بصره، بلال از حبش، صهیب از روم

ز خاک مکه ابو جهل این چه بوالعجبی است

(حافظ)

افطار امشب در مجمع عمومی انجمن مهندسین بودم و همه از تو احوال‌پرسی نمودند. آقای مهندس توسلی می‌پرسید با انجمن اسلامی آنجا ارتباطی دارند یا نه. ضمناً نامه‌هایت را تاریخ بگذار ولو تاریخ میلادی.

خداحافظ

مرتضی

پانویس

  1. ^قطب راوندی، فقه القرآن، ج‌ ۱، ص ۷۲.
    نظرات
    ارسال نظر
    درحال ارسال نظر ...