خانه
معرفی
نامه‌ها
یادداشت‌ها
سخنرانی‌ها
خاطرات
ارسال مطلب
تماس با ما

فتراک عشق

تاریخ: ۸ بهمن ۱۳۷۹

فتراک عشق

بسم الله الرحمن الرحیم

در هواپیما که در تهران عازم مشهد بودیم و نتوانست بنشیند و برگشت.

[صاحب خبران دارم آنجا که تو هستی

یا جمله مرا هستی یا عهد شکستی]

یک دم زدن از حال تو غافل نیم ای دوست

صاحب خبران دارم آنجا که تو هستی

(ابوسعید ابوالخیر)

ابوسعید مضمون شعر بالا را در آیه زیر مشاهده می‌کرد:

[أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلى‌ وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَكْتُبُونَ] (الزخرف ۴۳: ۸۰)

آیا مى‌پندارند كه ما راز آنها و نجوایشان را نمى‌شنویم؟ چرا، و فرشتگان ما پیش آنان [حاضرند و] ثبت مى‌كنند.

صاحب‌خبر در بیت بالا به معنی جاسوس است

ای برادر تو همان اندیشه‌ای

ما بقی تو استخوان و ریشه‌ای

گر گلست اندیشهٔ تو گلشنی

ور بود خاری تو هیمهٔ گلخنی

گر در دل تو گل گذرد گل باشی

ور بلبل بی‌قرار بلبل باشی

(مولانا، دفتر دوم مثنوی معنوی)

شاید در آیه قرآن زیر معنی مندرج در اشعار قبلی را بتوان استنباط کرد:

[أَ یَطْمَعُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یُدْخَلَ جَنَّةَ نَعیمٍ * كَلاَّ إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِمَّا یَعْلَمُونَ] (المعارج ۷۰: ۳۸ و ۳۹)

آیا هر یك از آنان طمع مى‌بندد كه در بهشت پر نعمت درآورده شود؟ نه چنین است. ما آنان را از آنچه  مى‌دانند آفریدیم.

تشریف دست سلطان چوگان بُوَد ولیکن

بی گوی روز میدان چوگان چه کار دارد؟

***

نی غلط گفتم که اینجا عاشق و معشوق اوست

گرچه ما از عشق او اندر جهان افسانه‌ایم

ما که‌ایم؟! از ما چه آید؟! تا مپنداری که ما

روی او را آینه یا زلف او را شانه‌ایم

(فخرالدین عراقی، لمعات)

نشین با خویشتن، برخیز و در فتراک عشق آویز

مگر خود را ز دست خود طفیل عشق برهانی

ز بهر راحتت تن را مرنجان جان، نکو نبود

که جان را در خطر داری و تن را در تن‌آسانی

تو خود انصاف ده آخر، مروت کی روا دارد؟

ستوری را شکرخایی و طوطی را مگس‌رانی؟

(فخرالدین عراقی، قصائد)

    نظرات
    ارسال نظر
    درحال ارسال نظر ...