اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِه»
«كَفَى بِي فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِي رَبّاً» [۱]
و برايم اين افتخار كافى كه تو پروردگار من باشى.
[هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصيرُ] (الحج ۲۲: ۷۸)
او مولاى شماست؛ چه نيكو مولايى و چه نيكو ياورى.
سر به مخدومی آفاق نیاریم فرود
زانکه از خدمت شه، سلسله در گردن ماست
(نشاط اصفهانی)
به خدا خوب خدائی است!
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَدْعُوهُ فِيُجِيبُنِي وَ إِنْ كُنْتُ بَطِيئاً حِينَ يَدْعُونِي... فَرَبِّي أَحْمَدُ شَيْءٍ عِنْدِي وَ أَحَقُّ بِحَمْدِي» (از دعای ابوحمزه ثمالی)
سپاس مخصوص خداوندی است که میخوانمش و پاسخم میدهد، هرچند هرگاه او مرا میخواند در پاسخ کندی میکنم... پس پروردگارم نزد من ستودنی چیز است و شایستهترین برای ستایش.
[وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِه] (الأعراف ۷: ۱۸۰)
و نامهاى نيكو به خدا اختصاص دارد.
[هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحيمُ] (الحشر ۵۹: ۲۲)
اوست خدايى كه غير از او معبودى نيست، داننده غيب و آشكار است، اوست رحمتگر مهربان.
مجتبی عزیزم!
سلام.
مدتی است کتباً صحبتی با هم نداشتهایم و توفیقی در این مورد نداشتهام. الحمدلله که هر دو میتوانیم از او گفتگو کنیم و چقدر یاد او لذتبخش است. از جنبههای مختلفی «سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِه» را میتوان ذکر کرد و یکی هم از روی فخر و افتخار است یعنی از روی فخر، تسبیح و تحمید او را نمود و از این اضافه ربّ به یای متکلم در «ربّی» غرق لذت و افتخار شد.
[وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى] هرچه اسم و صفت نیکوئی است، همه خاص اوست؛ مجمع همه خیرات و در انحصار دارندۀ همه نیکیها و فضائل اوست؛ همه زیبائیها از آنِ اوست.
نمیدانم آنکه او را دارد چه کم دارد؟! و آنکه او را ندارد چه دارد؟! چقدر مهربان است! بسیار بسیار و تنها او مهربان است. و هر مهربانی دیگر از هرجا که برسد سایه مهر اوست.
هر بوی که از مشک و قَرَنفُل[۲]شنوی
از دولت آن زلف چو سنبل شنوی
[چون نغمهٔ بلبل ز پی گل شنوی
گل گفته بود هر چه ز بلبل شنوی]
(فخرالدین عراقی، رباعیات)
فأینَ تَذهبون؟! و بأیِّ حَدیثٍ بعدَ الله و آیاته تُؤمنون؟!
به کجا میروید؟ و اگر به خدا و نشانههای او ایمان نیاورید, به چه چیزی ایمان میآورید؟!
آنچه در چشم جهانبینت نکوست
عکس حسن و پرتو احسان اوست
گر بدین احسان و حسن ای حقشناس
از تو روزی در وجود آید سپاس
در حقیقت این سپاس او بود
نام این و آن لباس او بود
«الحمدُ لله وحدَه له الحمدُ و له الملکُ»
سپاس تنها و تنها مخصوص خداوند است. سپاس از آنِ اوست و پادشاهی تنها از آنِ اوست.
«يَا مَنْ ذِكْرُهُ حُلْو» [۳]؛ ای آنکه ذکرت شیرین است.
تو را به او میسپارم.
و با یاد شیرین او که به لطف خود به تو ارزانی دارد و إنّه ولیُّ الإجابة.
فتوکپی برگ درخواست ارز را هم برایت فرستادم که پر کنی با مدارک لازم بفرستی.
مرتضی پدرت
جمعه شب ساعت ۱۱
۲۷ آبانماه ۱۳۶۲
***
خانم جان دعا و سلام دارند. فریبا جان هم گفت سلام مرا برسانید. تبسم و مجید به مدرسه و سر کار خود رفتهاند و مامی مشغول صحبت با ننه خانم است.
صبح یکشنبه
۲۹ آبانماه ۱۳۶۲
***
مجتبی عزیزم بیا یکدم بنه سر روی زانویم
کشم دستی به موی تو زنم بوسه به روی تو
ان شاءالله به زودی زود بیائی ببوسمت
خانم جان آمدند و این دو خط شعر و جمله بعدی را اضافه کردند.