خانه
معرفی
نامه‌ها
یادداشت‌ها
سخنرانی‌ها
خاطرات
ارسال مطلب
تماس با ما

نام این و آن لباس او بود

تاریخ: ۳۰ شهریور ۱۳۵۸

نام این و آن لباس او بود

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

فرزندان عزیزم مصطفی و مجتبی!

سلام علیکم و خدایتان خیر دهاد.

قبل از آغاز این نامه یک‌بار دیگر نامه مصطفی را که از زبان هر دوی شما نوشته شده بود، خواندم و خوشحال شدم که نامه شما در سطح خود گویای آیه کریمه [أَنِ اشْكُرْ لي‌ وَ لِوالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصيرُ] (لقمان ۳۱: ۱۴) بود. یعنی سپاسگزار من و پدر و مادرت باش، بازگشت فقط به سوی من است. شاید این معنی هم از آیه استفاده می‌شود که همین شکر والدین هم به شکر من بر می‌گردد. چون آغاز اوست، انجام هم اوست [هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ] (الحدید ۵۷: ۳)

هرچه درچشم جهان‌بینت نکوست

عکس حسن و پرتو احسان اوست

گر بدین احسان و حسن ای حق شناس

از تو روزی در وجود آید سپاس

در حقیقت این سپاس او بود

نام این و آن لباس او بود

و این بدان معنی است که محمودیت از آن اوست و محمود حقیقی اوست، اما از آن طرف فرمودند هرگاه شکری بر زبان می‌آورم شکری دیگر بر من واجب می‌شود و آن شکر بر این نعمتِ شکرگزاریست که از اوست که همه نعمت‌ها از اوست و در اینجا هم حامد اوست و منتها او یعنی حامدیّت هم از اوست و حامد حقیقی اوست.

هر بوی که از مسک و قَرَنفُل[۱]شنوی

از سایۀ آن زلف چو سنبل شنوی

ور نغمه بلبل از پی گل شنوی

هم گل گوید گرچه ز بلبل شنوی

(فخرالدین عراقی، رباعیات)

خداوند جلّ و علا فرمود: [الحمدُ لله] این حمدْ مصدر است و در عربی مصدرِ فعل معلوم و مجهول یکی است . در فارسی ستایش کردن و ستایش شدن می‌گوئیم و در عربی حمد به معنی حامدیت و محمودیت هردوست و اگر در آیه به هر دو جهت نظر باشد بلااشکال است. راستی اگر این معنی، وجودِ کسی را فراگیرد حال او چه خواهد بود؟ اگر تو خود را به آب این دریا دهی، برزخی که آن توئی توست از میان برخیزد؛ بحر ازل با بحر ابد بیامیزد؛ اول به رنگ آخر درآید و آخر به رنگ اول؛ اول و آخر یکی بود.

امروز و پری و دی و فردا

هر چار یک آمده تو فرد آ

فرزندان عزیزم!

گر ندارم از شِکَر جز نامْ بهر

این بسی به زان که اندر کام زهر

(عطار، منطق الطیر)

وقتی در پایان ابیاتی که از آقای مهندس وجدانی بود، این بیت را افزودم:

دعوی عشق می‌کنم اما به حق عشق

ما را نصیب و بهره از آن صِرفِ نام شد

دیروز آمدم و فردا بر می‌گردم و این نامه را در نیمه‌شب در هتل می‌نویسم. این نیم سطر اخیر را یکبار دیگر خواندم عجب وصل الحال آمد: «دیروز آمدم فردا بر می‌گردم. و این نامه را نیمه شب در هتل می‌نویسم.» و دنیا زماناً شب است و مکاناً مهمانسرا و روز قیامت این شب را درپی است.

اللهم اجعل عاقبةَ ‌امورِنا خیراً.

پدرتان مرتضی

بلیط برای ۳۱ خرداد مطابق ۲۱ ژوئن گرفته‌ایم اما چون بلیط در اینجا نیست مشخصات پرواز را بعداً برایتان می‌نویسم. شما هم تماس تلفنی با ما بگیرید.

پانویس

  1. ^گل میخک
    نظرات
    ارسال نظر
    درحال ارسال نظر ...