خانه
معرفی
نامه‌ها
یادداشت‌ها
سخنرانی‌ها
خاطرات
ارسال مطلب
تماس با ما

هر دمش با من دلسوخته لطفی دگر است

تاریخ: ۲۲ مرداد ۱۳۶۵

هر دمش با من دلسوخته لطفی دگر است

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

[إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ ... *  وَ إِنِّي سَمَّيْتُها مَرْيَمَ وَ إِنِّي أُعيذُها بِكَ وَ ذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ * فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً]

چون همسر عمران گفت: «پروردگارا... و من نامش را مريم نهادم، و او و فرزندانش را از شيطان رانده شده، به تو پناه مى‌دهم.» پس پروردگارش وى [:مريم‌] را با حُسنِ قبول پذيرا شد و او را نيكو بار آورد.

فریبای عزیز و مصطفی عزیز!

که خداوند جلّ عزّه در پناه عنایت خود شما و فرزند نو رسیده عزیزتان را از شر شیطان حفظ نماید

هم مگر عین عنایت نظری فرماید

ور نه آدم نبرد حرفه ز شیطان رجیم

(حافظ)

از خبر تولد نورچشمی (به گفته پدر که خدایش رحمت کناد رحمةً واسعةً و همیشه در نامه‌هایش، فرزندانش را بدین عنوان یاد می‌کرد) خوشحال شدم اما بیشتر از آن جهت شاد شدم که فرزندان عزیزم نام فرزند تازه‌رسیده خود را که عطیه و هدیه‌ای است الهی «زهرا» گذاشته‌اند و به نام دخت مصطفی رسول الله صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بدو تقرب جسته‌اند.

خداوند سمیع علیم به لطف و کرم خود بپذیرد و به احسان خود پاداش دهد و خود و فرزندشان را از مصادیق آیه فوق قرار دهد ...

من نیز به نوبه خود و شاید به زبان حال، کریمۀ

[رَبِّ أَوْزِعْني‌ أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي‌ أَنْعَمْتَ عَلَي‌] (النمل ۲۷: ۱۹)

«پروردگارا، در دلم افكن تا نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشته‌اى سپاس بگزارم»

را خواندم و باز با خود گفتم

هر دمش با من دلسوخته لطفی دگر است

[این گدا بین که چه شایسته انعام افتاد]

(حافظ)

له الحمد و الشکر. [نِعْمَ الْمَوْلى‌ وَ نِعْمَ النَّصيرُ] (الانفال ۸: ۴۰)؛ چه نيكو سرور و چه نيكو ياورى است.

وه که چه زیبا خداوندیم هست

با خداوندیش پیوندیم هست

(از منطق الطیر عطار نیشابوری)

از امکانی هم که خداوند متعال برایتان فراهم کرده که مصطفی از طرف زیمنس دعوت شود و به آلمان بیائید و به مجید و ما نزدیک شوید نیز خوشحال شدم. امیدوارم آنکه همه خیر به دست اوست برای شما در این راه هم خیر پیش آورد و خیر دنیا و آخرت.

در این صورت امکان مسافرت ایران مخصوصاً برای فریبا جان نیز سهل‌تر خواهد شد و مسافرت مامان جان ایشان هم ساده‌تر؛ تا خداوند شما را ان‌شاء‌الله باز هم نزدیکتر کند و ما را جمع نماید. هر چه آن خسرو کند شیرین بوَد.

ساعت دوازده چهارشنبه ۱۳ آگوست ۱۹۸۶ و ۲۲ مرداد ۱۳۶۵ و ۷ ذی الحجه ۱۴۰۶ است؛ دو روز دیگر روز عرفه و سه روز دیگر عید قربان و بعد هم نزدیکی عید غدیر خواهد بود. از کرم حضرتش خواهانم که این روزها و همه روزهای عمر را بر شما مبارک کند.

مامی و مجید و تبسم خوبند و به خرید رفته‌اند.

مرتضی پدرتان

۲۲ مرداد ۱۳۶۵





    نظرات
    ارسال نظر
    درحال ارسال نظر ...