خانه
معرفی
نامه‌ها
یادداشت‌ها
سخنرانی‌ها
خاطرات
ارسال مطلب
تماس با ما

وداع با ماه رمضان

تاریخ: ۲۱ تیر ۱۳۶۲

وداع با ماه رمضان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

مصطفی فرزندم!

السلام علیک و عیدت مبارک

دیروز روز آخر ماه مبارک رمضان بود دعای وداع رمضان حضرت سجاد علیه‌السّلام را از صحیفه خواندیم و تذکراً صفحه‌ای از آن‌ را (فراز ۱۵ ـ ۱۷) نقل می‌کنم:

«وَ أَنْتَ الَّذِي دَلَلْتَهُمْ بِقَوْلِكَ مِنْ غَيْبِكَ وَ تَرْغِيبِكَ الَّذِي فِيهِ حَظُّهُمْ عَلَى مَا لَوْ سَتَرْتَهُ عَنْهُمْ لَمْ تُدْرِكْهُ‌ أَبْصَارُهُمْ، وَ لَمْ تَعِهِ أَسْمَاعُهُمْ، وَ لَمْ تَلْحَقْهُ أَوْهَامُهُمْ، فَقُلْتَ: فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ، وَ اشْكُرُوا لِي وَ لا تَكْفُرُونِ، وَ قُلْتَ: لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ، وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ...

بار خدايا، تويى كه به وسيله وحی‌اى كه از عالم غيب فرستادى و به ترغيب خويش، آدميان را به چيزهايى راه نمودى كه اگر پنهان مى‌داشتى، از ديدگانشان پنهان مى‌بود. گوششان از شنيدن آواز آن ناتوان و انديشه‌هايشان از تصور آن عاجز مى‌آمد، كه تو خود گفته‌اى: «مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم. مرا سپاس گوييد و ناسپاسى من مكنيد.» و نيز گفته‌اى: «اگر مرا سپاس گوييد، بر نعمت شما مى‌افزايم و اگر كفران كنيد بدانيد كه عذاب من سخت است.»

...وَ قُلْتَ: ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ، إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ، فَسَمَّيْتَ دُعَاءَكَ عِبَادَةً، وَ تَرْكَهُ اسْتِكْبَاراً، وَ تَوَعَّدْتَ عَلَى تَرْكِهِ دُخُولَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ فَذَكَرُوكَ بِمَنِّكَ، وَ شَكَرُوكَ بِفَضْلِكَ، وَ دَعَوْكَ بِأَمْرِكَ، وَ تَصَدَّقُوا لَكَ طَلَباً لِمَزِيدِكَ، وَ فِيهَا كَانَتْ نَجَاتُهُمْ مِنْ غَضَبِكَ، وَ فَوْزُهُمْ بِرِضَاكَ»

و گفته‌اى: «بخوانيد مرا، تا شما را پاسخ گويم. آنهايى كه از پرستش من سركشى مى‌كنند زودا كه در عين خوارى به جهنم در آيند.»

بار خدايا، دعاى بندگان را به درگاه خود، عبادت خوانده‌اى و ترك آن را خودپسندى و سركشى، و كسانى را كه از آن سر بر تابند وعده جهنم و خوارى آن داده‌اى.

از اين روست كه تو را به نعمت و بخششت ياد كردند و به فضل و احسانت سپاس گفتند و هم به فرمان تو، تو را به دعا خواندند، و در راه تو صدقه دادند تا به ثوابشان بيفزايى، و در آن بود رهاييشان از خشم تو و كاميابيشان به خشنودى تو.

خانم جان که مشغول دوختن دگمه پیراهن من هستند؛ به دعا یادت دارند و سلامت می‌رسانند. مجید مشغول درس خواندن است و ظاهراٌ همین جمعه قصد کنکور دارد. تبسم هم هست. مامی هم که مرا مشغول نوشتن نامه دید، گفت چه عجب!

دیروز دو نامه از وزارت علوم دریافت کردیم یکی در مورد تو و یکی در مورد مجتبی که کارنامه ارزی نیم‌سال دوم ۶۱ مجتبی و نیمسال اول ۶۲ تو قریباً صادر و از طریق روزنامه‌ها اعلام می‌شود. من مدارک ارسالی اخیر ترا هم نفرستادم گویا لازم نبوده است.

تبسم رسید؛ گفتم: نوشته‌ام «تبسم هست». گفت: بنویس

«اول سلام برادر عزیز از مایوئی که برایم فرستاده‌ای متشکرم خیلی خوب بود.

ما امروز ظهر به خانه مادرجان می‌خواهیم برویم. عید فطر را هم به شما تبریک می‌گویم. چیزهائی که برایم می‌فرستید:

۱-وسایل مدرسه مثل کیف مدرسه و کیف مداد ومداد پاک‌کن.

۲-وسائل خیاطی مثل سوزن چرخ و سوزن خیاطی

۳- وسائل استخر (تفریحی) مثل قائق و تخته شنا*

۴- چند دست لباس مهمانی خوب*

۵- چند جفت جوراب*

۶- عطر نیناریچی*

۷- رادیوی سانیو

۸- کفش ورزشی زرد و سفید یا قرمز و سفید*

۹- یک جفت بی‌سیم یا تلفن سیم دار

آنهایی که علامت دارند مهمتر هستند. »


آقای مهندس صفری و خانمشان و محمد آقا سررسیدند و سلامت می‌رسانند و آقای مهندس صفری اضافه کردند که عیدت را هم تبریک می‌گویند همچنین نامزد آینده را.

برای فریزری که قبلا کمپرسور فرستادی خازن ۱۱۰ ولت ۱۳۸-۱۰۸ MFD میکروفاراد لازم است. یکی دودانه بیاور.

خواسته تبسم را با نظر شورای سه نفری مجید، مامی و من به شرح زیر تصحیح می‌کنم.

۱-لوازم مدرسه, کیف، مداد با وسائل داخلی آن

۲- یک کیف خیاطی کوچک با وسائل داخل آن

۳- تخته شنا و احیاناً وسائل کوچک دیگر برای استخر

۴-یکدست لباس برای خواهر داماد که در عروسی بپوشد و مجلل باشد و چند جفت جوراب و دو عدد شلوار لی یکی به رنگ آبی آسمانی و یکی صورتی به اندازه‌های یکی ۸ و دیگری ۱۰.

۵- رادیو کوچک برای تبسم

۶- عطر نیناریچی - کفش ورزشی زرد و سفید یا قرمز و سفید و یکی دو بلیز آستین بلند اگر باشد.

ظهر امروز هم منزل مادر هستیم؛ لیداخانم و بچه‌ها هم با من آمدند و آنجا هستند.

پدرت مرتضی

۲۱ تیر ۱۳۶۲ مطابق عید فطر

    نظرات
    ارسال نظر
    درحال ارسال نظر ...