خانه
معرفی
نامه‌ها
یادداشت‌ها
سخنرانی‌ها
خاطرات
ارسال مطلب
تماس با ما

که می عشق را توئی ساقی

که می عشق را توئی ساقی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

[الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ * أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُون‌] (البقره ۲: ۱۵۶ ـ ۱۵۷)

همان کسانی که چون بلا و آسیبی به آنان رسد گویند: ما مملوک خداییم و یقیناً به سوی او باز می‌گردیم. آنانند که درودها و رحمتی از سوی پروردگارشان بر آنان است و آنانند که هدایت یافته‌اند.

می‌ندانی پرِّ این مرغ دلم

کی برویانید و حل شد مشکلم

آن زمان کز شش جهت تیران پران

بر دل این مرغِ دل می‌شد نهان

دل چو ره از شش جهت بربسته دید

خویش را و پر را بشکسته دید

آن زمان در خود فرورفت و ندید

غیر آن دلبر که دل می‌پرورید

خویش را بی‌خویش و بی‌پر عرضه داد

سر به پای دلبر دل برنهاد

دلبر دل چون که دل را خسته دید

مرغ خود را بی‌پر و بشکسته دید

دست رحمت بر پروبالش کشید

مرغ دل خود را بر اوجی تازه دید

می‌پرد در اوج رحمت، ای حمید

از حضیض فرش تا عرش مجید

اشعار فوق از مرحوم پدر است که در وقتی که مشکلات احاطه‌شان کرده بوده و تیرهای مصائب از هر سو دلشان را نشانه می‌رفته، سروده‌اند یا از راه نهفته دل به زبانشان داده‌اند و دلشان را گشوده‌اند.

اگر او بر تو ببندد همه درها و گذرها

ره پنهان بگشاید که کس آن راه نداند

[وَلَا تَيْأَسُوا مِن رَّوْحِ اللَّـهِ] (یوسف ۱۲: ۸۷)

و از رحمت خدا مأیوس نباشید.

فرموده‌اند و منتظر آن روح و ریحان باشید.

خداوند هر نعمتی را که می‌گیرد به جای آن اجر و پاداش می‌دهد و مسلماً اجر و پاداش خداوند رحیم کریم ذوالفضل العظیم منّان بیشتر از نعمتی است که گرفته است. مبادا با جزع و بی‌تابی به اجر خود لطمه بزنیم.

[وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّـهِ] (النحل ۱۶: ۱۲۷)

و شکیبایی کن، و شکیبایی تو جز به توفیق خدا نیست.

به أرحم الراحمین‌تان می‌سپارم.

وَ كُنِ اللَّهُمَّ بِعِزَّتِكَ لِي فِي كُلِّ الْأَحْوَالِ رَءُوفاً وَ عَلَيَّ فِي جَمِيعِ الْأُمُورِ عَطُوفاً (دعای کمیل).

خدايا!با من در همه احوال مهر ورز! و بر من در هر كارم به ديده لطف بنگر!

پدرتان مرتضی


مامی گفتند این شعر را هم که امروز خواندم بنویسم از ترجیع‌بندهای جامی است:

[حبذّا اوستاد چابک‌دست

كه پس پردۀ خيال نشست

رشتۀ جنبش و سکون همه

درخم حلقۀ ارادت بست...‍]

هرچه ما دوختیم او بدرید

هرچه ما ساختیم او بشکست

کی برد ره درون پرده کسی

کز تماشای نقش پرده نرست؟

درکِش از جام حسن او می عشق

پیش رویش بنال عاشق و مست

که می عشق را توئی ساقی

کأسنا شمس وجهک الباقی [۱]


پانویس

  1. ^جام شراب ما خورشیدِ چهرۀ جاودان توست.
    نظرات
    ارسال نظر
    درحال ارسال نظر ...