خانه
معرفی
نامه‌ها
یادداشت‌ها
سخنرانی‌ها
خاطرات
ارسال مطلب
تماس با ما

که یکی هست و هیچ نیست جز او

تاریخ: ۱۵ اسفند ۱۳۵۴

که یکی هست و هیچ نیست جز او

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

مجتبی عزیز و فرزند مهربانم!

چشم دل باز کن که جان بینی

آنچه نادیدنی است آن بینی

گر به اقلیم عشق رو آری

همه آفاق گلستان بینی

آنچه بینی دلت همان خواهد

و آنچه خواهد دلت همان بینی

دل هر ذره را که بشکافی

آفتابیش در میان بینی

هرچه داری اگر به عشق دهی

کافرم گر جوی زیان بینی

جان گدازی اگر به آتش عشق

عشق را کیمیای جان بینی

آنچه نشنیده گوش، آن شنوی

وانچه نادیده چشم، آن بینی

تا به جائی رساندت که یکی

از جهان و جهانیان بینی

با یکی عشق ورزی از دل وجان

که به عین الیقین عیان بینی

که یکی هست و هیچ نیست جز او

وحده لا اله الا هو

(ترجیع بند معروف هاتف اصفهانی)

حضرت علی امیرالمومنین و امام المتقین علیه‌السّلام می‌فرماید[۱]:

فَإِنَّ تَقوَی اللهِ دَواءُ داءِ قُلوبِکم؛  تقوای خدا درمان بیماری دلهای شماست.

و بَصَرُ عمی أَفئِدَتِکُم؛ و برای کوری دل‌های شما بینائی است.

و شِفاءُ مَرَضِ أَجسادِکُم؛  و علاج بیماری بدن‌های شماست.

و صَلاحُ فَسادِ صُدورِكُم؛ و تباهی سینه‌های شما را اصلاح می‌کند.

و طَهورُ دَنَسِ أنفُسِكُم؛ و پاکیزگی بخش ناپاکی نفوس شماست.

و جَلاءُ عَشا أبصارِكُم؛ و جلابخش تیرگی چشم‌های شماست و... و ...

فرزند عزیزم!

همانگونه که اگر تنی بیمار باشد غذای لذیذ در دهانش خوش آیند نیست، اگر دلی هم بیمار باشد شیرینی یاد خدا را درک نخواهد کرد و نمی‌تواند این مناجات حضرت سجاد علیه‌السّلام را دریابد که می‌فرمایند:

«إِلَهِي مَنْ ذَا الَّذِي ذَاقَ حَلاوَةَ مَحَبَّتِكَ فَرَامَ مِنْكَ بَدَلاً» [۲]

(رام یعنی قصد کند و معنی مناجات اینست که خداوندا کیست آنکه شیرینی محبت تو را بچشد و به دیگری به جای تو روی آورد).

فرزند عزیزم!

تو را با قرآن انسی بود و بدان مأنوس بودی. سعی کن این انس را از دست ندهی بلکه از خداوند بخواهی که انس ترا بیشتر کند که همان قرآن شفای بیماری دل مؤمنین است و در قرآن است که


[وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ] (إسراء ۱۷: ۸۲)

و ما از قرآن آنچه را برای مؤمنان مایه درمان و رحمت است.

هر وقت قران می‌خوانی توجه داشته باش که این کیست که سخن می‌گوید و در مقابل او بایستی چه حال داشته باشی و سخن او را چگونه بشنوی و چگونه به کار بندی و از این که تا این اندازه مورد لطف خدای خود هستی که به سوی تو نامه می‌فرستد و پیامبر اعزام می‌دارد، تا تو را به لطف به سوی خود بخواند و به سعادتت رهنمون گردد چه لذتی بایستی درک کنی و چه شکری باید بگذاری!

از هر چه می‌رود سخن دوست خوشتر است

پیغام آشنا نفس روح پرور است

هرگز حدیث حاضر وغائب شنیده‌ای؟!

من در میان جمع و دلم جای دیگر است

ابنای روزگار به صحرا روند و باغ

صحرا و باغِ زنده‌دلان کوی دلبر است

(سعدی شیرازی)

یک ساعت قبل آقای دکتر و خاله جان اینجا بودند و نوشتن نامه من با ورود آنها قطع شد. آقای دکتر گفتند سلام مرا حتماً برسانید. همه سالمند و تبسم صدایش الآن بلند است؛ اما نه گریه. او حالا با خودش گاهی آواز می‌خواند. مامی و مجید پای تلویزیون هستند و خانم جان منزل عمو محمد آقا و امروز ظهر عالی‌ جان اینجا بود؛ همه از شما می‌پرسند. مصطفی جان را سلام برسان و به قول خود او خواستی ببوس.

ساعت نه و نیم جمعه شب یا شب شنبه

پدرت

۱۵ اسفند ۱۳۵۴

پانویس

  1. ^خطبه ۱۹۸ نهج البلاغه.
  2. ^فرازی از مناجات المحبین امام سجاد علیه‌السّلام.
    نظرات
    ارسال نظر
    درحال ارسال نظر ...